عشق من p6
ات:جانننن؟؟؟...
ته:چیه میترسی
ات:نه*بوسیدش*مگه جرمه بوسیدن دوست پسرم
ته:تبریک میگم خانم کیم ات شما مورده اعتماد ما قرار گرفتید
ات:من جز مورده اعتماد کوک نمیخوام مورده اعتماد کسی دیگه باشم
ته:خوشم اومد..دختره خوبی هستی
کوک:دیگه میریم*شوکه*
ات:اهوم
سواره ماشین که شدیم حتی یه کلمه هم باهم حرف نزدیم تا اینکه خواستم سره بحثو باز کنم
کوک:نمیخوای چیزی بگی
ات:چیزی براگفتن ندارم
کوک:چرا چیزی نداری
ات:تو میدونستی این رسم رو دارین بازم منو بردی به اون جشنواره کوفتی*فریاد*
کوک:ات..آروم باش من فکر میکردم دیگه نمیخواد همچین کاری کنه
ات:حتی یلحظه ام نمیخوام باهات حرف بزنم منو همینجا پیاده کن
کوک:بشین سره جات ات*عصبی*
ات:گفتم منو همینجا پیاده کن*فریاد*
کوک:*فریاد خیلی بلند*پیاده شو
ات:پیاده میشم...راتو بکش برو
کوک:دخترهای روانی
جیم:چرا جواب نمیده....ات..چرا..خیس شدی
ات:چیزی نیست...خواستم یکم قدم بزنم بارون گرفت
جیم:مگه اون عوضی تورو نیورد
ات:خودم خواستم پیاده بیام
جیم:چیزی شده نمیخوای بگی
ات:چیزی نشده..امروز خیلی خسته شدم بخاطره همین حوصله ندارم میرم حموم بعد بخوابم
جیم:چیزی خواستی صدام کن
ات:اهو...
...
ته:اگه واقعا میخواد مورده اعتماد ما قرار بگیره باید کاری که میگم رو انجام بده...نکنه میترسی
ات:نه چه ترسی...وقتی هروز هم دیگرو میبوسیم
کوک:عااا...چرا دارم به این کوفتی فکر میکنم
ایلا:چیزی شده*بغلش کرد*به چی فکر میکنی
کوک:*پس زدن*چیزی نیست...برو بیرون
ایلا:نمیخوای بهم بگی
کوک:چیزی نیست که بتو ربطی داشته باشه
کوک:گفتم برو بیرون*عصبی*
ایلا:...چیزی خواستی صدام کن
کوک:....دلم میخواد بدونم این دختر کیه انقدر برام آشناست
...
ات:اوپا..خوابیدی
جیم:نه چیزی میخوای
ات:بیا آلبوم عکس دبیرستانم رو پیدا کردم میخوای ببینیم
جیم:بهتر شدی
ات:آره بهترم...میخوام یکم عکس ببینم بیا باهم ببینیم
جیم:باشه*دارن عکس نگاه میکنن*...این تویی
ات:آره قبل از اینکه فارق التحصیل بشم تو مدرسه///درس میخوندم
جیم:چقدر کوچولو بودی
ات:*تک خنده*اهوم....خب صفحه بعد...چقدر این پسره آشناست
جیم:اسمش پایینه ببین اسمش چیه
ات:اسمش...جئون جونگکوک...اسمش برام آشناست
جیم:میشناسیش
ات:همممم....نمیدونم..یکم فکرکنم....هاااا*تعجب*....
ته:چیه میترسی
ات:نه*بوسیدش*مگه جرمه بوسیدن دوست پسرم
ته:تبریک میگم خانم کیم ات شما مورده اعتماد ما قرار گرفتید
ات:من جز مورده اعتماد کوک نمیخوام مورده اعتماد کسی دیگه باشم
ته:خوشم اومد..دختره خوبی هستی
کوک:دیگه میریم*شوکه*
ات:اهوم
سواره ماشین که شدیم حتی یه کلمه هم باهم حرف نزدیم تا اینکه خواستم سره بحثو باز کنم
کوک:نمیخوای چیزی بگی
ات:چیزی براگفتن ندارم
کوک:چرا چیزی نداری
ات:تو میدونستی این رسم رو دارین بازم منو بردی به اون جشنواره کوفتی*فریاد*
کوک:ات..آروم باش من فکر میکردم دیگه نمیخواد همچین کاری کنه
ات:حتی یلحظه ام نمیخوام باهات حرف بزنم منو همینجا پیاده کن
کوک:بشین سره جات ات*عصبی*
ات:گفتم منو همینجا پیاده کن*فریاد*
کوک:*فریاد خیلی بلند*پیاده شو
ات:پیاده میشم...راتو بکش برو
کوک:دخترهای روانی
جیم:چرا جواب نمیده....ات..چرا..خیس شدی
ات:چیزی نیست...خواستم یکم قدم بزنم بارون گرفت
جیم:مگه اون عوضی تورو نیورد
ات:خودم خواستم پیاده بیام
جیم:چیزی شده نمیخوای بگی
ات:چیزی نشده..امروز خیلی خسته شدم بخاطره همین حوصله ندارم میرم حموم بعد بخوابم
جیم:چیزی خواستی صدام کن
ات:اهو...
...
ته:اگه واقعا میخواد مورده اعتماد ما قرار بگیره باید کاری که میگم رو انجام بده...نکنه میترسی
ات:نه چه ترسی...وقتی هروز هم دیگرو میبوسیم
کوک:عااا...چرا دارم به این کوفتی فکر میکنم
ایلا:چیزی شده*بغلش کرد*به چی فکر میکنی
کوک:*پس زدن*چیزی نیست...برو بیرون
ایلا:نمیخوای بهم بگی
کوک:چیزی نیست که بتو ربطی داشته باشه
کوک:گفتم برو بیرون*عصبی*
ایلا:...چیزی خواستی صدام کن
کوک:....دلم میخواد بدونم این دختر کیه انقدر برام آشناست
...
ات:اوپا..خوابیدی
جیم:نه چیزی میخوای
ات:بیا آلبوم عکس دبیرستانم رو پیدا کردم میخوای ببینیم
جیم:بهتر شدی
ات:آره بهترم...میخوام یکم عکس ببینم بیا باهم ببینیم
جیم:باشه*دارن عکس نگاه میکنن*...این تویی
ات:آره قبل از اینکه فارق التحصیل بشم تو مدرسه///درس میخوندم
جیم:چقدر کوچولو بودی
ات:*تک خنده*اهوم....خب صفحه بعد...چقدر این پسره آشناست
جیم:اسمش پایینه ببین اسمش چیه
ات:اسمش...جئون جونگکوک...اسمش برام آشناست
جیم:میشناسیش
ات:همممم....نمیدونم..یکم فکرکنم....هاااا*تعجب*....
۴.۸k
۱۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.