سناریو
وقتی همزمان عاشقت میشن
پارت 36
پرش زمانی به یه ماه بعد
ویو ا. ت:
الان ساعت هشته اثرات فیلم ترسناکی که دیدم هنوز روم موند
صدای تق تق میاد
کیفمو جمع کردم و وقتی داشتم میومدم پایین از راه پله افتادم پایین
همینطوری بغض داشتم دیگه گریم هم اوفتاد ترس از وجودم رفتم
اما پا یکش زخمی شد یکی دیگه خیلی درد داره ، دستامم خراشیده شد
توف تو این زندگی
زنگ زدم تاکسی و بزور سوار تاکسی شدم رفتم درمانگاه
از پام عکس گرفتن و دکتر گفت فقط تاندون پام پیچ خورده
یکی دو روز تو باند پام بعد باید بیام گچ بگیرم ، دکتر بهم اعصا
داد، شبیه پیر زنا شدم
همین طور که منتظر تاکسی بودم داشتم فکر میکردم که الان باید دوباره برگردم خونه، نه دوست ندارم اصلا برم خونه
تاکسی اومد سوار شدم
یه تهیونگ پیام دادم سلام چطوری؟خونه ی؟
تهیونگ: سلام، مرسی، خوبی؟
آره خونم، چیشد؟
ا. ت: میشه امشب بیام پیشت
تهیونگ: آخجون, تو کم پیش میاد از این کارا کنی، اتفاقی افتا د؟
ا. ت: نه فقط از این که شب تنهایی باشم میترسم
رفتم خونه به رانندتاکسی گفتم صبر کنه تا من بیام وسایلمو جمع کردم
یه مسواک و یه دست لباس خونگی و رمان
گرفتم
رسیدم پول تاکسی حساب کردم
تهیونگ در باز کرد در حیاط بستم و
رفتم بالا در خونه باز کرد
تهیونگ: ا. ت ببخشید نیومدم پایین........ ا. ت چیکار کردی با خودت
ا. ت: هیچی فقط از راه پله اوفتادم
تهیونگ: هیچی پاتو فقط نگا
ا. ت: ها خوب میشه
تهیونگ: کی اینطوری شد
ا. ت: دوساعت پیش
تهیونگ: شام خوردی
ا. ت : آره( صدای شکم)
تهیونگ: معلومه
ویو تهیونگ:
ا. ت بغل کردم گذاشتمش رو مبل
توروخداااا ببینش دوست دوستم 23 سالش نیست
7سالشه ( نویسنده: بله دیدم)
مثل بچه ها غذا میخوره مثل بچه میخابه......
شام پیتزا سفارش دادم، ا. ت هم اصلا گرسنه نبود
فقط کم بود منو بخوره
روبه ا. ت: آخه من از دسته تو چیکار کنم
ا. ت: هیچی پیتزا تو بخور
تهیونگ: اصلا ملاحظه نمی کنی
ا. ت: میدونم، من کی ملاحظه کردم که این بار دومم باشه
تهیونگ: همون
ویو ا. ت:
دیدم یهو تهیونگ بغض کرد
ا. ت: عه داری گریه میکنی
تهیونگ: نه
اومدم پیش نشستم
پارت 36
پرش زمانی به یه ماه بعد
ویو ا. ت:
الان ساعت هشته اثرات فیلم ترسناکی که دیدم هنوز روم موند
صدای تق تق میاد
کیفمو جمع کردم و وقتی داشتم میومدم پایین از راه پله افتادم پایین
همینطوری بغض داشتم دیگه گریم هم اوفتاد ترس از وجودم رفتم
اما پا یکش زخمی شد یکی دیگه خیلی درد داره ، دستامم خراشیده شد
توف تو این زندگی
زنگ زدم تاکسی و بزور سوار تاکسی شدم رفتم درمانگاه
از پام عکس گرفتن و دکتر گفت فقط تاندون پام پیچ خورده
یکی دو روز تو باند پام بعد باید بیام گچ بگیرم ، دکتر بهم اعصا
داد، شبیه پیر زنا شدم
همین طور که منتظر تاکسی بودم داشتم فکر میکردم که الان باید دوباره برگردم خونه، نه دوست ندارم اصلا برم خونه
تاکسی اومد سوار شدم
یه تهیونگ پیام دادم سلام چطوری؟خونه ی؟
تهیونگ: سلام، مرسی، خوبی؟
آره خونم، چیشد؟
ا. ت: میشه امشب بیام پیشت
تهیونگ: آخجون, تو کم پیش میاد از این کارا کنی، اتفاقی افتا د؟
ا. ت: نه فقط از این که شب تنهایی باشم میترسم
رفتم خونه به رانندتاکسی گفتم صبر کنه تا من بیام وسایلمو جمع کردم
یه مسواک و یه دست لباس خونگی و رمان
گرفتم
رسیدم پول تاکسی حساب کردم
تهیونگ در باز کرد در حیاط بستم و
رفتم بالا در خونه باز کرد
تهیونگ: ا. ت ببخشید نیومدم پایین........ ا. ت چیکار کردی با خودت
ا. ت: هیچی فقط از راه پله اوفتادم
تهیونگ: هیچی پاتو فقط نگا
ا. ت: ها خوب میشه
تهیونگ: کی اینطوری شد
ا. ت: دوساعت پیش
تهیونگ: شام خوردی
ا. ت : آره( صدای شکم)
تهیونگ: معلومه
ویو تهیونگ:
ا. ت بغل کردم گذاشتمش رو مبل
توروخداااا ببینش دوست دوستم 23 سالش نیست
7سالشه ( نویسنده: بله دیدم)
مثل بچه ها غذا میخوره مثل بچه میخابه......
شام پیتزا سفارش دادم، ا. ت هم اصلا گرسنه نبود
فقط کم بود منو بخوره
روبه ا. ت: آخه من از دسته تو چیکار کنم
ا. ت: هیچی پیتزا تو بخور
تهیونگ: اصلا ملاحظه نمی کنی
ا. ت: میدونم، من کی ملاحظه کردم که این بار دومم باشه
تهیونگ: همون
ویو ا. ت:
دیدم یهو تهیونگ بغض کرد
ا. ت: عه داری گریه میکنی
تهیونگ: نه
اومدم پیش نشستم
۱۰.۴k
۰۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.