پارت 14 خواهر هایتانی
بی مقدمه برین بخونین
مایکی:اینجوری که نمیشه نمیتونه همینطوری اذیتت کنه
ا.ت:ولی...
و بعد مایکی اونجا رفت
ا.ت:مانجی صبر کن
ران:نه ا.ت آروم باش بزار عصبانیتش و خالی کنه
تا شب اونجا موندیم و بعد ا.ت و بردیم خونه
ویو اتاق ا.ت
رین:حالت که خوبه؟
ا.ت:آره بهترم
ران:من امشب پیشت میخوابم حواسم بهت باشه
ا.ت:باشه
رین:خب من برم تو اتاق
ا.ت:بابا کجاست؟
رین:بابا نمیدونه چه اتفاقی افتاده اگه بفهمه شر میشه
ا.ت:باشه
و بعد رفتم بیرون
ویو ران
ران:خب شب بخیر(رو زمین خوابیده)
ا.ت:شب بخیر داداش
و خوابیدیم
ویو نصفه شب
نصفه شب بود و همه خواب بودیم که یهو صدای جیغ ا.ت بلند شد
سریع پاشدم و رفتم بالاسرش
ران:ا.ت..هی ا.ت بیدار شو
ا.ت:نه..ولم کن..چرا اینطوری میکنی..درو نبند..درد داره..اذیتم نکن
ران:ا.ت بیدار شو!
ا.ت:(چشماش و باز کرد)داداشیییییی!(گریه)
ران:داشتی کابوس میدیدی
رین:چه خبر شده؟
ران:ا.ت داشت کابوس میدید
ا.ت:حا..حالم خوبه
ران:میتونی بخوابی؟
ا.ت:اوهوم
ران:چیزی نیست رین توهن برو بخواب
رین:باشه
و رفت
منم با هر بدبختی ای که بود ا.ت و خوابوندم
ا.ت گوناه داره
مایکی:اینجوری که نمیشه نمیتونه همینطوری اذیتت کنه
ا.ت:ولی...
و بعد مایکی اونجا رفت
ا.ت:مانجی صبر کن
ران:نه ا.ت آروم باش بزار عصبانیتش و خالی کنه
تا شب اونجا موندیم و بعد ا.ت و بردیم خونه
ویو اتاق ا.ت
رین:حالت که خوبه؟
ا.ت:آره بهترم
ران:من امشب پیشت میخوابم حواسم بهت باشه
ا.ت:باشه
رین:خب من برم تو اتاق
ا.ت:بابا کجاست؟
رین:بابا نمیدونه چه اتفاقی افتاده اگه بفهمه شر میشه
ا.ت:باشه
و بعد رفتم بیرون
ویو ران
ران:خب شب بخیر(رو زمین خوابیده)
ا.ت:شب بخیر داداش
و خوابیدیم
ویو نصفه شب
نصفه شب بود و همه خواب بودیم که یهو صدای جیغ ا.ت بلند شد
سریع پاشدم و رفتم بالاسرش
ران:ا.ت..هی ا.ت بیدار شو
ا.ت:نه..ولم کن..چرا اینطوری میکنی..درو نبند..درد داره..اذیتم نکن
ران:ا.ت بیدار شو!
ا.ت:(چشماش و باز کرد)داداشیییییی!(گریه)
ران:داشتی کابوس میدیدی
رین:چه خبر شده؟
ران:ا.ت داشت کابوس میدید
ا.ت:حا..حالم خوبه
ران:میتونی بخوابی؟
ا.ت:اوهوم
ران:چیزی نیست رین توهن برو بخواب
رین:باشه
و رفت
منم با هر بدبختی ای که بود ا.ت و خوابوندم
ا.ت گوناه داره
۲.۵k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.