تک پارتی(درخواستی)
#تک_پارتی
#درخواستی
#سونگمین
《وقتی تو دعوا بهت میگه..》
ویو یورآ(خودم):
دیشب به خاطر اینکه خیلی دیر امده بودی خونه ازت عصبانی بود و تو خیلی سعی کردی اینار هم مثل همیشه با حرف زدن ماست مالیش کنی ولی سونگمین اینبار آروم نمیگرفت و خیلی عصبانی شده بود...
علامت سونگمین_ علامت ا.ت+
+ا.ت چقددد بایدددد روانی بشمم که بفهمییی نبایددددد دیر بیاییی هااا بهتتت چند بار بایددد داد بزنم قبللل ساعت ۱۰ خونه باشییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟(داد)
از دادش ترسیدی ولی با این حال شروع کردی به حرف زدن...
_سونگمین میشه آروم بگیری بیا حرف بزنیم!
پوزخند میزنه و میگه:اینبار میخوای چجوری ماست مالیش کنی ها؟!
پاشدی رفتی سمتش و دستشو گرفتی تا آرومش کنی ولی بر خلاف عصبانی تر از قب دستتو محکم ول کرد و داد زد
_ارهههه مثلللل سگ روتت حساسم اصلااا تا ساعت ۲ کدوم گورییی بودییی؟!
+سونگمین بیب من بعضی موقعه ها کارم طول میکشه تو میدونی که!
میاد جلو از شونه هات محکم میگیره و فشارش میده که دردت میگیره
+سون...
_اصلااااا میدونی چیههه کاش تو هم مثل مامانت میمردی!
این حرفو گفت و هلت داد که افتادی زمین دلت بدجوری شکسته بود چشات تار میدید دستات میلرزید اون الان بهت چی گفته بود؟!
سونگمین خیلی نگذشت تا فهمید که چه کار اشتباهی کرده!
پس زود برگشت سمتت و به طرفت امد نشست رو زمین دستای یخ زدتو محکم تو دستاش گرفت و گفت:ا.ت میدونی که..
دستاشو محکم پس زدی و بلند شدی چون بدنت تعادل نداشت و سرت گیج میرفت چشاتو محکم بستی ولی یهو از هوش رفتی..
ویو سونگمین
از خجالت حرفی که زده بودم سرمو انداخته بودم پایین من حق اینو نداشتم که ناراحتش کنم!
تو همین فکرا آروم گریه میکردم که یهو ا.ت افتاد بغلم..
سردی بدنش منو به شدت ترسوند تکونش دادم ولی حرکتی نکرد و صداش کردم ولی جوابی نشنیدم زود پامو دراز کردم و سرشو گذاشتمرو پام موهاشو کنار زدم بی هوش شده بود ترسیدم دوباره بهش تکونی دادم ولی ری اکشنی نداشت گریم شدتر گرفت دستامو قاب صورتش کردم
+ا.تتت بیبیییی چشاتووو باز کننن غلط کردمممم خواهش میکنم چشاتو باز کن بیدارررر شووووو خواهش میکنم!!
سونگمین زود ا.ت رو براید استایل بغل گرفت برد گذاشت رو تخت زود بلند شد و به دکتر دوستش زنگ زد..
بوق...بوق...بوق..
×الو
_سوهوووو کجاییییی؟!
×سونگمین چیشده صدات چرا اینجوریه؟!
_سوهووو خودتووو برسوننن خواهش میکنممم ا.تتت از حاللل رفتهه
×باشه باشههه الانننن میام
سونگمین گوشیو قطع کرد و از عصبانیتش گوشیو پرت کرد زمین که تیکه پاره شد دوباره رفت سمت ا.ت دستشو گرفت هنوز سرد بود
_ا.تتتت غلططط کردم گوه خوردم چشاتو باز کننن قول میدم دیگه بهت داددد نمیزنم!
ویو یورآ:
در زده شد که سونگنین با شتاب به سمت در رفت بازش کرد که سوهو امد تو
_اتاققق اتاقق زود باشش..
سوهو زود رفت اتاق به دست ا.ت سرمی وصل کرد و به سونگمین که هول شده اینور اونور میرفت نگاه کرد
×آروم باش سونگمین سرم تموم شد بیدار میشه
وسایلاشو جمع کرد و رو به سونگمین دوباره ادامه داد:سونگمین به خاطر استرس زیاد سکته کرده مواظب باش یه بار دیگه این اتفاق نیوفته..
سونگمین با چشای بغضیش به ا.ت نگاه کرد و گفت:باشه مرسی...
سوهو رفت بعد چند ساعت ا.ت بیدار شد سونگمین از رو مبل بلند شد و به طرفش رفت ا.ت هنوز منگ بود و به سقف زل زده بود..
سونگمین شروع کرد به گریه کردن
و دست ا.تو محکم گرفت ا.ت که تازه از هوشیاریشو به دست آورده بود نشست و دستاشو باز کرد..
+بیا بغلم گریه نکن حالم خوبه!
سونگمین محکم رفت تو بغل ا.ت که ا.ت محکم بغلش کرد و اونم شروع کرد به گریه کردن...
_ببخشیدد بیبی هققق ببخشی دیگه هققق اذیتت نمیکنم هققق ببخشید هققق دیگه سرت هققق داد نمیزنم!
+عب نداره منم معذرت میخوام دیگه دیر نمیام سونگمینی:)!
The end...
#درخواستی
#سونگمین
《وقتی تو دعوا بهت میگه..》
ویو یورآ(خودم):
دیشب به خاطر اینکه خیلی دیر امده بودی خونه ازت عصبانی بود و تو خیلی سعی کردی اینار هم مثل همیشه با حرف زدن ماست مالیش کنی ولی سونگمین اینبار آروم نمیگرفت و خیلی عصبانی شده بود...
علامت سونگمین_ علامت ا.ت+
+ا.ت چقددد بایدددد روانی بشمم که بفهمییی نبایددددد دیر بیاییی هااا بهتتت چند بار بایددد داد بزنم قبللل ساعت ۱۰ خونه باشییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟(داد)
از دادش ترسیدی ولی با این حال شروع کردی به حرف زدن...
_سونگمین میشه آروم بگیری بیا حرف بزنیم!
پوزخند میزنه و میگه:اینبار میخوای چجوری ماست مالیش کنی ها؟!
پاشدی رفتی سمتش و دستشو گرفتی تا آرومش کنی ولی بر خلاف عصبانی تر از قب دستتو محکم ول کرد و داد زد
_ارهههه مثلللل سگ روتت حساسم اصلااا تا ساعت ۲ کدوم گورییی بودییی؟!
+سونگمین بیب من بعضی موقعه ها کارم طول میکشه تو میدونی که!
میاد جلو از شونه هات محکم میگیره و فشارش میده که دردت میگیره
+سون...
_اصلااااا میدونی چیههه کاش تو هم مثل مامانت میمردی!
این حرفو گفت و هلت داد که افتادی زمین دلت بدجوری شکسته بود چشات تار میدید دستات میلرزید اون الان بهت چی گفته بود؟!
سونگمین خیلی نگذشت تا فهمید که چه کار اشتباهی کرده!
پس زود برگشت سمتت و به طرفت امد نشست رو زمین دستای یخ زدتو محکم تو دستاش گرفت و گفت:ا.ت میدونی که..
دستاشو محکم پس زدی و بلند شدی چون بدنت تعادل نداشت و سرت گیج میرفت چشاتو محکم بستی ولی یهو از هوش رفتی..
ویو سونگمین
از خجالت حرفی که زده بودم سرمو انداخته بودم پایین من حق اینو نداشتم که ناراحتش کنم!
تو همین فکرا آروم گریه میکردم که یهو ا.ت افتاد بغلم..
سردی بدنش منو به شدت ترسوند تکونش دادم ولی حرکتی نکرد و صداش کردم ولی جوابی نشنیدم زود پامو دراز کردم و سرشو گذاشتمرو پام موهاشو کنار زدم بی هوش شده بود ترسیدم دوباره بهش تکونی دادم ولی ری اکشنی نداشت گریم شدتر گرفت دستامو قاب صورتش کردم
+ا.تتت بیبیییی چشاتووو باز کننن غلط کردمممم خواهش میکنم چشاتو باز کن بیدارررر شووووو خواهش میکنم!!
سونگمین زود ا.ت رو براید استایل بغل گرفت برد گذاشت رو تخت زود بلند شد و به دکتر دوستش زنگ زد..
بوق...بوق...بوق..
×الو
_سوهوووو کجاییییی؟!
×سونگمین چیشده صدات چرا اینجوریه؟!
_سوهووو خودتووو برسوننن خواهش میکنممم ا.تتت از حاللل رفتهه
×باشه باشههه الانننن میام
سونگمین گوشیو قطع کرد و از عصبانیتش گوشیو پرت کرد زمین که تیکه پاره شد دوباره رفت سمت ا.ت دستشو گرفت هنوز سرد بود
_ا.تتتت غلططط کردم گوه خوردم چشاتو باز کننن قول میدم دیگه بهت داددد نمیزنم!
ویو یورآ:
در زده شد که سونگنین با شتاب به سمت در رفت بازش کرد که سوهو امد تو
_اتاققق اتاقق زود باشش..
سوهو زود رفت اتاق به دست ا.ت سرمی وصل کرد و به سونگمین که هول شده اینور اونور میرفت نگاه کرد
×آروم باش سونگمین سرم تموم شد بیدار میشه
وسایلاشو جمع کرد و رو به سونگمین دوباره ادامه داد:سونگمین به خاطر استرس زیاد سکته کرده مواظب باش یه بار دیگه این اتفاق نیوفته..
سونگمین با چشای بغضیش به ا.ت نگاه کرد و گفت:باشه مرسی...
سوهو رفت بعد چند ساعت ا.ت بیدار شد سونگمین از رو مبل بلند شد و به طرفش رفت ا.ت هنوز منگ بود و به سقف زل زده بود..
سونگمین شروع کرد به گریه کردن
و دست ا.تو محکم گرفت ا.ت که تازه از هوشیاریشو به دست آورده بود نشست و دستاشو باز کرد..
+بیا بغلم گریه نکن حالم خوبه!
سونگمین محکم رفت تو بغل ا.ت که ا.ت محکم بغلش کرد و اونم شروع کرد به گریه کردن...
_ببخشیدد بیبی هققق ببخشی دیگه هققق اذیتت نمیکنم هققق ببخشید هققق دیگه سرت هققق داد نمیزنم!
+عب نداره منم معذرت میخوام دیگه دیر نمیام سونگمینی:)!
The end...
۱۶.۹k
۲۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.