"شیرینم" p4
#شیرینم
پارت 4
آلفا با خستگی مشغول قدم زدن بود که
با صدای لطیفی که گوشش رو نوازش
کرد، برای لحظه ای متوقف شد. بر گشت و به خدمه اشاره کرد که همونجا
منتظر بمونن و خودش برای بهتر شنیدن قدم های آرومش رو با احتیاط به
سمت منبع صدا هدایت کرد که با دیدن صاحب صدا درجا خشکش زد.
پسر ریز جسه ای با پیراهن سفید رنگی که بلندیش تا باالی زانوش میرسید و
پاهای برهنه ، لب رودخانه ی سلطنتی نشسته بود و حین تکون دادن پاهای
خوش تراش لختش داخل آب، آهنگی رو زیر لب زمزمه میکرد.
مژه های بلندش به لطف نور ماه روی گونه های برجسته اش سایه انداخته
بودند و لبهای برجسته ی صورتی رنگش به طرز هوس انگیزی حرکت
میکردن.
آلفا میتونست از همین فاصله ی نه چندان زیاد هم بوی شیرین فرومون های
امگایی الهه ی روبه روش رو بشنوه و خوشحال بود که عطر فرومون های
خودش با خز خرس روی دوشش کنترل شده بودن.
امگای روبه روش به نظر غمگین میرسید و آلفا واقعا دوست داشت که دلیل
ناراحتی اون فرشته ی انسان نما رو بدونه.
پس با آرامش و احتیاط قدم های کوتاهی به سمت امگا برداشت و اجازه داد تا
الهه ی زیبای رو به روش بوی عطرش رو حس کنه .
امگای خوش صدا، با شنیدن بوی ناشناس، خوندن رو متوقف کرد که این
اصال به مزاق آلفای جوان خوش نیومد ولی سعی کرد تا جلوی غرش
معترضش رو بگیره.
امگا سر برگردوند و به آلفای ناشناسی که داشت نزدیکش میشد نگاه کرد. به
دقت بو کرد اما بوی خطری احساس نمیکرد، پس با آرامش و کنجکاوی به
مرد قد بلند خیره شد.
ادامه دارد ...
پارت 4
آلفا با خستگی مشغول قدم زدن بود که
با صدای لطیفی که گوشش رو نوازش
کرد، برای لحظه ای متوقف شد. بر گشت و به خدمه اشاره کرد که همونجا
منتظر بمونن و خودش برای بهتر شنیدن قدم های آرومش رو با احتیاط به
سمت منبع صدا هدایت کرد که با دیدن صاحب صدا درجا خشکش زد.
پسر ریز جسه ای با پیراهن سفید رنگی که بلندیش تا باالی زانوش میرسید و
پاهای برهنه ، لب رودخانه ی سلطنتی نشسته بود و حین تکون دادن پاهای
خوش تراش لختش داخل آب، آهنگی رو زیر لب زمزمه میکرد.
مژه های بلندش به لطف نور ماه روی گونه های برجسته اش سایه انداخته
بودند و لبهای برجسته ی صورتی رنگش به طرز هوس انگیزی حرکت
میکردن.
آلفا میتونست از همین فاصله ی نه چندان زیاد هم بوی شیرین فرومون های
امگایی الهه ی روبه روش رو بشنوه و خوشحال بود که عطر فرومون های
خودش با خز خرس روی دوشش کنترل شده بودن.
امگای روبه روش به نظر غمگین میرسید و آلفا واقعا دوست داشت که دلیل
ناراحتی اون فرشته ی انسان نما رو بدونه.
پس با آرامش و احتیاط قدم های کوتاهی به سمت امگا برداشت و اجازه داد تا
الهه ی زیبای رو به روش بوی عطرش رو حس کنه .
امگای خوش صدا، با شنیدن بوی ناشناس، خوندن رو متوقف کرد که این
اصال به مزاق آلفای جوان خوش نیومد ولی سعی کرد تا جلوی غرش
معترضش رو بگیره.
امگا سر برگردوند و به آلفای ناشناسی که داشت نزدیکش میشد نگاه کرد. به
دقت بو کرد اما بوی خطری احساس نمیکرد، پس با آرامش و کنجکاوی به
مرد قد بلند خیره شد.
ادامه دارد ...
۵.۳k
۰۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.