شکاف p13
اینو کسی که چشمای مرد سبیل کلفت رو باز کرد گفت و بعد دور شد
تو خونه نسبتا بزرگ و دوبلکسی بودیم که تم کرم قهوه ای داشت
زنی با لباس پیش خدمت مارو به اتاقی راهنمایی کرد
یه اتاق شیک با دکور تماما چوب
مردی قد بلند و چهارشونه رو به پنجره ایستاده بود و لیوانی حاوی مایل سفید رنگ در دست داشت
_مثل اینکه مجازات دفعه ی پیش درس عبرت خوبی بهت داده که انبار راس ساعت رسیدی جونز
مرد سبیل کلفت که حالا فهمیدم اسمش جونز بود لرزی از بدنش رد شد
حتی نمیخوام تصور کنم مجازاتش چی بوده
مرد بدون اینکه برگرده حرفشو ادامه داد:
_اما اینطور که به نظر میاد دلت میخواد اون یکی پات هم از دست بدی درسته؟
چشمام گرد شد
ینی ...ینی مجازات قبلیش از دست بودن پاش بوده؟ چطور ممکنه؟؟ پس برای مصنوعی بودن پای چپش بود که لنگ میزد؟
مرد برگشت ...حالا میشد چهرش برنداز کرد...جرعه ای از جامش نوشید:
_یادت رفته شکستن قوانین تاوان داره؟
جونز با دست پاچگی با همون پای لنگش جلو رفت:
_آقا بخدا مجبور شدم...این معامله خیلی سود خوبی توشه...دیشب هم که خدمتتون گفتم
صدای بلند مرد رو شنیدم:
_ولی نگفتی پای یه زن در میونه....اگه دیشب حقیقت رو میگفتی از گناهت میگذشتم ولی حالا دروغ گفتن هم به جرمت اضافه شد
جونز دهن باز کرد که چیزی بگه که دستش رو بمعنای ساکت باش جلو آورد:
_دیگه نمیخوام چیزی بشنوم...بعدا به حساب توهم رسیدگی میشه
جونز سر به زیر عقب رفت
_خب میخوام از زبون خودت بشنوم که چی باعث شده یکی از افراد من بخواد قوانین رو بشکنه
آب دهنم رو قورت دادم و همون چیزایی که دیشب به جونز گفتم بازگو کردم
در سکوت بهم گوش داد در آخر گفت:
_پیشنهاد وسوسه کننده ایه...اما بوی خوبی به مشامم نمیرسه ....آدرس اون انبار رو روی این کاغذ بنویس
آدرس یکی از باغ های عمه ی بابام که ثروتمند بودن رو نوشتم
به خیال اینکه تا اون ها بخوان برن اونجا و بفهمن انبار شیشه ای در کار نیست من از اینجا رفتم پیش پلیس و همه چیز رو لو دادم.....فکر کردن احمقم که با اینکه چشمام بسته باشه نفهمم اینجا کجاست
یه نفر رو صدا کرد و بهش گفت:
_برو به این آدرس و چکش کن...عکس و جزئیات تا سه ساعت دیگه باید رو میزم باشه
جونز گفت:
_با ما امری ندارید قربان
جواب داد:
_تا وقتی از این قضیه مطمئن نشم کسی بیرون نمیزاره
حس کردم رنگ باختم...اینجوری که برام دردسر میشد
ما روی مبل های کرم رنگ داخل اتاق نشستیم ....گوشیم رو درآوردم
هر دو بهم نگاه میکردن....انگار که دارم کار بدی میکنم برای اینکه خیالشون راحت بشه رفتم تو تنظیمات و صدای زنگ گوشیم رو درآوردم و بعد به صورت نمایشی گذاشتمش کنار گوشم
تو خونه نسبتا بزرگ و دوبلکسی بودیم که تم کرم قهوه ای داشت
زنی با لباس پیش خدمت مارو به اتاقی راهنمایی کرد
یه اتاق شیک با دکور تماما چوب
مردی قد بلند و چهارشونه رو به پنجره ایستاده بود و لیوانی حاوی مایل سفید رنگ در دست داشت
_مثل اینکه مجازات دفعه ی پیش درس عبرت خوبی بهت داده که انبار راس ساعت رسیدی جونز
مرد سبیل کلفت که حالا فهمیدم اسمش جونز بود لرزی از بدنش رد شد
حتی نمیخوام تصور کنم مجازاتش چی بوده
مرد بدون اینکه برگرده حرفشو ادامه داد:
_اما اینطور که به نظر میاد دلت میخواد اون یکی پات هم از دست بدی درسته؟
چشمام گرد شد
ینی ...ینی مجازات قبلیش از دست بودن پاش بوده؟ چطور ممکنه؟؟ پس برای مصنوعی بودن پای چپش بود که لنگ میزد؟
مرد برگشت ...حالا میشد چهرش برنداز کرد...جرعه ای از جامش نوشید:
_یادت رفته شکستن قوانین تاوان داره؟
جونز با دست پاچگی با همون پای لنگش جلو رفت:
_آقا بخدا مجبور شدم...این معامله خیلی سود خوبی توشه...دیشب هم که خدمتتون گفتم
صدای بلند مرد رو شنیدم:
_ولی نگفتی پای یه زن در میونه....اگه دیشب حقیقت رو میگفتی از گناهت میگذشتم ولی حالا دروغ گفتن هم به جرمت اضافه شد
جونز دهن باز کرد که چیزی بگه که دستش رو بمعنای ساکت باش جلو آورد:
_دیگه نمیخوام چیزی بشنوم...بعدا به حساب توهم رسیدگی میشه
جونز سر به زیر عقب رفت
_خب میخوام از زبون خودت بشنوم که چی باعث شده یکی از افراد من بخواد قوانین رو بشکنه
آب دهنم رو قورت دادم و همون چیزایی که دیشب به جونز گفتم بازگو کردم
در سکوت بهم گوش داد در آخر گفت:
_پیشنهاد وسوسه کننده ایه...اما بوی خوبی به مشامم نمیرسه ....آدرس اون انبار رو روی این کاغذ بنویس
آدرس یکی از باغ های عمه ی بابام که ثروتمند بودن رو نوشتم
به خیال اینکه تا اون ها بخوان برن اونجا و بفهمن انبار شیشه ای در کار نیست من از اینجا رفتم پیش پلیس و همه چیز رو لو دادم.....فکر کردن احمقم که با اینکه چشمام بسته باشه نفهمم اینجا کجاست
یه نفر رو صدا کرد و بهش گفت:
_برو به این آدرس و چکش کن...عکس و جزئیات تا سه ساعت دیگه باید رو میزم باشه
جونز گفت:
_با ما امری ندارید قربان
جواب داد:
_تا وقتی از این قضیه مطمئن نشم کسی بیرون نمیزاره
حس کردم رنگ باختم...اینجوری که برام دردسر میشد
ما روی مبل های کرم رنگ داخل اتاق نشستیم ....گوشیم رو درآوردم
هر دو بهم نگاه میکردن....انگار که دارم کار بدی میکنم برای اینکه خیالشون راحت بشه رفتم تو تنظیمات و صدای زنگ گوشیم رو درآوردم و بعد به صورت نمایشی گذاشتمش کنار گوشم
۴.۸k
۱۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.