" سزاوار مرگ " پارت ۵ « آخر »
( چند پارتی درخواستی هست )
تهیونگ ویو :
یه روز بعد فهمیدم ات..همون روز خودکشی کرد اونم..
بدترین نوع..
دیگه نمیکشیدم..
فهمیدم مونا بچمو کشت..
من با قاتل بچم ازدواج کردم..
مامانم با تصمیماتش همه زندگیمو خراب کرد..
عشق زندگیم..
خودشو کشت..
بچمو کشتن..
از اون روز دیوونه شدم..
بردنم تیمارستان..
و الان سه ساله اونجام..
رفتم پشت بوم تیمارستان..
تهیونگ : " به زودی میام پیشتون خانواده دوستداشتنیم ! "
خودمو رها کردم و تنها چیزی که احساس کردم درد بدی که توی همه بدنم میپیچید و به خواب ابدی رفتم..
پایان !
.
تهیونگ ویو :
یه روز بعد فهمیدم ات..همون روز خودکشی کرد اونم..
بدترین نوع..
دیگه نمیکشیدم..
فهمیدم مونا بچمو کشت..
من با قاتل بچم ازدواج کردم..
مامانم با تصمیماتش همه زندگیمو خراب کرد..
عشق زندگیم..
خودشو کشت..
بچمو کشتن..
از اون روز دیوونه شدم..
بردنم تیمارستان..
و الان سه ساله اونجام..
رفتم پشت بوم تیمارستان..
تهیونگ : " به زودی میام پیشتون خانواده دوستداشتنیم ! "
خودمو رها کردم و تنها چیزی که احساس کردم درد بدی که توی همه بدنم میپیچید و به خواب ابدی رفتم..
پایان !
.
۱۳.۱k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.