☆ دیدار اول . پارت ۲ ☆
☆ دیدار اول . پارت ۲ ☆
دزد : باشه ، باشه ، بفرما
دازای : آفرین
☆ دازای اون شب به اتاقش برگشت و روی تخت ولو شد و فقط فکر ، ذهنش اون دزده بوده
دازای : اه کاشکی ازش اسمش رو میپرسیدم
( برش زمانی فردا ظهر )
دازای : آخيش امروز هم مدرسه تموم شد ، امروز مدرسه خیلی کسل کننده بود
☆ دازای داشت از خیابانی رد میشد که همون دزد دیشبیه رو توی یک کوچه تنگ و تاریک دید که پاهاش رو تو خودش جمع کرده بود و انگار گریه میکرد
☆ دازای رفت پیشش و خم شد گفت
دازای : داری چیکار میکنی ، گریه میکنی ؟
☆ دزد حتی سرش رو بالا نیاورد تا ببینه اون شخص کیه و فقط با گریه گفت
دزد : هق ... خ .... خفه ... هق
☆ دازای یک تاره ابروش رو آورد بالا گفت
دازای :تا نگی چی شده من هیجا نمیرم
دزد : آخه .... به تو ... چه .. هق
دازای : هوم چون فکر میکنم داری به خاطر اینکه گوشیم رو نتونستی بدزدی و الان گشنته گریه میکنی
☆ دزد تا کلمه گوشی رو شنید سرش رو بالا آورد و دید که همون پسر دیشبیه و دوباره سرش رو پایین آورد گفت
دزد : نع به اون ربطی نداره
☆ دازای دید که پسره هنوز داره گریه میکنه پس چونه پسره رو گرفت و سرش رو آورد بالا گفت
دازای : اسمت چیه ؟ (با لبخند دندان نما )
دزد : ........
★ ادامه دارد ★
_______________________________
خب امیدوارم خوشتون اومده باشه
سوال پارت : اسم دزد چیه ؟ دیگه فکر کنم همتون فهمیدی
دزد : باشه ، باشه ، بفرما
دازای : آفرین
☆ دازای اون شب به اتاقش برگشت و روی تخت ولو شد و فقط فکر ، ذهنش اون دزده بوده
دازای : اه کاشکی ازش اسمش رو میپرسیدم
( برش زمانی فردا ظهر )
دازای : آخيش امروز هم مدرسه تموم شد ، امروز مدرسه خیلی کسل کننده بود
☆ دازای داشت از خیابانی رد میشد که همون دزد دیشبیه رو توی یک کوچه تنگ و تاریک دید که پاهاش رو تو خودش جمع کرده بود و انگار گریه میکرد
☆ دازای رفت پیشش و خم شد گفت
دازای : داری چیکار میکنی ، گریه میکنی ؟
☆ دزد حتی سرش رو بالا نیاورد تا ببینه اون شخص کیه و فقط با گریه گفت
دزد : هق ... خ .... خفه ... هق
☆ دازای یک تاره ابروش رو آورد بالا گفت
دازای :تا نگی چی شده من هیجا نمیرم
دزد : آخه .... به تو ... چه .. هق
دازای : هوم چون فکر میکنم داری به خاطر اینکه گوشیم رو نتونستی بدزدی و الان گشنته گریه میکنی
☆ دزد تا کلمه گوشی رو شنید سرش رو بالا آورد و دید که همون پسر دیشبیه و دوباره سرش رو پایین آورد گفت
دزد : نع به اون ربطی نداره
☆ دازای دید که پسره هنوز داره گریه میکنه پس چونه پسره رو گرفت و سرش رو آورد بالا گفت
دازای : اسمت چیه ؟ (با لبخند دندان نما )
دزد : ........
★ ادامه دارد ★
_______________________________
خب امیدوارم خوشتون اومده باشه
سوال پارت : اسم دزد چیه ؟ دیگه فکر کنم همتون فهمیدی
۴.۰k
۲۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.