زندگی مخفی پارت پنجاه هشت
#زندگی_مخفی
پارت ۵۸
(پشت تلفن)
+اوپا اوپا
حال لیسا خوب نیست
ما داریم میریم بیمارستان
توهم بیا
-جنی چی شده
+بیا بهت میگم فعلا
......................
جونگ کوک:بچه ها بیاید یه فیلم ببینیم
کل شب میخوایم چیکار کنیم؟؟
یونگی:اوکی جونگ کوک خودت فیلم رو دانلود کن بیا ببینیم
جیمین: تایتانیک ببینیم؟
تهیونگ:نهههه به هیچ وجه
جونگ کوک:بیاین سریال ببینیم
یونگی:چه سریالی ؟؟
ته یونگ و جونگ کوک:روباه نه دم
جونگ کوک:خیلی تعریفشو شنیدم دوست دارم ببینم
دو فصله
فصل اول راجب دختره و پسره میشه ۱۶ قسمت
و فصل دوم راجب پسره و داداشش ۱۲ قسمته
تهیونگ:آره بیاین ببینیم
جیمین:باشه حالا ژانرش چیه؟
تهیونگ: عاشقانه و فانتزی
ولی واقعا قشنگه
بعد از روباه نه دم بیاید شیطان من رو ببینیم
ما که قراره اینجا باشیم و خب شبا میتونیم فیلم ببینیم
یه دفعه روی قلبم احساس درد کردم و دستمو گذاشتم روش
فکر کنم یادم رفته قرصامو بخورم
سریع بدون اینکه کسی ببینه رفتم سمت اتاق
درو باز کردم و سریع پشت سرم بستم
توی اتاق دنبال کول پشتیم گشتم ولی یه دفعه نفسم گرفت و افتادم زمین
و تهیونگ اومد تو اتاق وقتی منو توی اون وضعیت دید رنگش پرید
تهیونگ:جونگ کوک چی شده حالت خوبه
نفسم بند اومده بود ولی بریده بریده گفتم:تو...توی....ک..ک..کوله....کوله..پشتیم....قر..قرص..قرصام...ر...رو...ب....بی...بیار
تهیونگ رفت توی کمد و از توی کوله پشتیم چندتا ورق قرص آورد و داد دستم و رفت بیرون و یک لیوان آب آورد
اونا رو خوردم
و تهیونگ آروم بلندم کرد گذاشتم روی تختم
پتو رو روم کشید
تهیونگ:الان بهتری؟؟
فقط سرمو به نشونه مثبت تکون دادم
تهیونگ:یکم استراحت کن تا من سه قسمت از سریال رو دان کنم
و بعد رفت دنبال لپ تابش
چندتا نفس عمیق کشیدم و آروم شروع کردم حرف زدن:ببخشید نگرانت کردم
فقط یادم رفت قرصام رو بخورم
تهیونگ:برای چی قرص میخوری؟؟
جونگ کوک:من من مشکل قلبی دارم و خب این از ۱۴ سالگیم شروع شد
و فقط جنی نونا خبر داشت حتی لیسا هم نمیدونست
و خب وقتی که ۱۶ سالم شد حاد تر شد و خب نمیدونم دیدی یا نه ولی من سر اجرا ها حالم خیلی بد میشد
تهیونگ:باشه الان بهتر شدی
جونگ کوک:آره خوبم
تهیونگ:ایول دان شدددد
سه قسمت دانلود شد
الان میتونی بریم ببینیم
آروم از روی تخت بلند شدم و زمزمه کردم:بریم
پارت ۵۸
(پشت تلفن)
+اوپا اوپا
حال لیسا خوب نیست
ما داریم میریم بیمارستان
توهم بیا
-جنی چی شده
+بیا بهت میگم فعلا
......................
جونگ کوک:بچه ها بیاید یه فیلم ببینیم
کل شب میخوایم چیکار کنیم؟؟
یونگی:اوکی جونگ کوک خودت فیلم رو دانلود کن بیا ببینیم
جیمین: تایتانیک ببینیم؟
تهیونگ:نهههه به هیچ وجه
جونگ کوک:بیاین سریال ببینیم
یونگی:چه سریالی ؟؟
ته یونگ و جونگ کوک:روباه نه دم
جونگ کوک:خیلی تعریفشو شنیدم دوست دارم ببینم
دو فصله
فصل اول راجب دختره و پسره میشه ۱۶ قسمت
و فصل دوم راجب پسره و داداشش ۱۲ قسمته
تهیونگ:آره بیاین ببینیم
جیمین:باشه حالا ژانرش چیه؟
تهیونگ: عاشقانه و فانتزی
ولی واقعا قشنگه
بعد از روباه نه دم بیاید شیطان من رو ببینیم
ما که قراره اینجا باشیم و خب شبا میتونیم فیلم ببینیم
یه دفعه روی قلبم احساس درد کردم و دستمو گذاشتم روش
فکر کنم یادم رفته قرصامو بخورم
سریع بدون اینکه کسی ببینه رفتم سمت اتاق
درو باز کردم و سریع پشت سرم بستم
توی اتاق دنبال کول پشتیم گشتم ولی یه دفعه نفسم گرفت و افتادم زمین
و تهیونگ اومد تو اتاق وقتی منو توی اون وضعیت دید رنگش پرید
تهیونگ:جونگ کوک چی شده حالت خوبه
نفسم بند اومده بود ولی بریده بریده گفتم:تو...توی....ک..ک..کوله....کوله..پشتیم....قر..قرص..قرصام...ر...رو...ب....بی...بیار
تهیونگ رفت توی کمد و از توی کوله پشتیم چندتا ورق قرص آورد و داد دستم و رفت بیرون و یک لیوان آب آورد
اونا رو خوردم
و تهیونگ آروم بلندم کرد گذاشتم روی تختم
پتو رو روم کشید
تهیونگ:الان بهتری؟؟
فقط سرمو به نشونه مثبت تکون دادم
تهیونگ:یکم استراحت کن تا من سه قسمت از سریال رو دان کنم
و بعد رفت دنبال لپ تابش
چندتا نفس عمیق کشیدم و آروم شروع کردم حرف زدن:ببخشید نگرانت کردم
فقط یادم رفت قرصام رو بخورم
تهیونگ:برای چی قرص میخوری؟؟
جونگ کوک:من من مشکل قلبی دارم و خب این از ۱۴ سالگیم شروع شد
و فقط جنی نونا خبر داشت حتی لیسا هم نمیدونست
و خب وقتی که ۱۶ سالم شد حاد تر شد و خب نمیدونم دیدی یا نه ولی من سر اجرا ها حالم خیلی بد میشد
تهیونگ:باشه الان بهتر شدی
جونگ کوک:آره خوبم
تهیونگ:ایول دان شدددد
سه قسمت دانلود شد
الان میتونی بریم ببینیم
آروم از روی تخت بلند شدم و زمزمه کردم:بریم
۳.۵k
۰۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.