Brown sugar : شکر قهوه ای
Brown sugar : شکر قهوه ای
Part۴۶
بلد شدم اگه باهاش راه بیایی نرم باهاش برخورد کنی هرچی بگی میگه چشم
شیرین:من هیچی اون دوتا پسرا چی اصلا منو عروس کنه اونارو ول کنه من بدرک
زنعمو سونگل:اگه تو راضی بشی اینجا بمونی برای همیشه اقاجون اونارو ازاد میکنه
راست میگفت زنعمو باید رازی میشدم ک اینجا عروس بشم تا میکائل و سعید رو ازاد کنه
(کریم)
باید شیرین به اجبار عروس میکردم تا از شرش خلاص میشدم
همنجور ک نشسته بودم کیوان امد با یک پاکت
کیوان:اقاجون یکی این پاکت رو گذاشته بود جلوی در بعد روش نوشته به شما تحویل بدم
کریم:کی؟
کیوان:نمدونم اقاجون
کریم:بازش کن بیبینیم چی؟
پاکت باز کرد کیوان ک توش یک فلش و برگه بود
کیوان:فلش توش
کریم:کوبزار تو تلویزون بیبین چی
کیوان فلش رو گذاشت رو تلویزون و باز کرد فایل رو
کیوان:یک فیلمه
کریم:بازش کن
فیلم باز کرد و با فیلمی که دیدم همنجور مات مونده بودم اون شیرین بود با اون پسره میکائل که دیدم کیوان به سمت اتاق شیرین رفت همونجا دستمو رو قلبم گذاشت
(کیوان)
فیلم باز کردم ک با دیدن فیلم شیرین با اون پسره خون به مغزم نرسید و رفتم طرف اتاق شیرین و در وا کردم ک شیرین رو تخت نشسته بود در قفل کردم و کمربندمو دراوردم و به جون شیرین افتادم
(شیرین)
تو اتاق نشسته بودم و گریه میکردم ک کیوان با عصبانیت دروا کرد و امد داخل من همنجور نگاش میکردم ک امد تو اتاق در رو قفل کرد
شیرین:برو بیرون کیوان سریع
کیوان:با پسر مردم میری ح*م*ام هااا(باداد)
همنجور ک میگفت کمربندشو دراورد و امد سمتم ک خودمو عقب کشیدم
شیرین:اقاجون(باداد)گمشو بیرون کیوان اقاجون(باداد)
کیوان از موهام گرفت پرتم کرد از تخت پایین رفتم طرف در و تند تند مشت میزدم به در
شیرین:اقاجون تروخدااا گوه خوردم اقاجون خواهش میکنم
کیوان امد نزدیکم و حمله ور شد طرف و تند تند با کمربند منو میزد من دستمو رو صورتم گرفته بودم ک دستمو از صورتم ورداشت و دوسه بار محکم زد با کمربند تو صورتم اینقدر با کمربند زد منو که از حال رفتم و چیزی نفهمیدم
دیر شد بخاطر اینک بود ۳ پارت نوشتم و بعد یکم دیر شد ببخشید
Part۴۶
بلد شدم اگه باهاش راه بیایی نرم باهاش برخورد کنی هرچی بگی میگه چشم
شیرین:من هیچی اون دوتا پسرا چی اصلا منو عروس کنه اونارو ول کنه من بدرک
زنعمو سونگل:اگه تو راضی بشی اینجا بمونی برای همیشه اقاجون اونارو ازاد میکنه
راست میگفت زنعمو باید رازی میشدم ک اینجا عروس بشم تا میکائل و سعید رو ازاد کنه
(کریم)
باید شیرین به اجبار عروس میکردم تا از شرش خلاص میشدم
همنجور ک نشسته بودم کیوان امد با یک پاکت
کیوان:اقاجون یکی این پاکت رو گذاشته بود جلوی در بعد روش نوشته به شما تحویل بدم
کریم:کی؟
کیوان:نمدونم اقاجون
کریم:بازش کن بیبینیم چی؟
پاکت باز کرد کیوان ک توش یک فلش و برگه بود
کیوان:فلش توش
کریم:کوبزار تو تلویزون بیبین چی
کیوان فلش رو گذاشت رو تلویزون و باز کرد فایل رو
کیوان:یک فیلمه
کریم:بازش کن
فیلم باز کرد و با فیلمی که دیدم همنجور مات مونده بودم اون شیرین بود با اون پسره میکائل که دیدم کیوان به سمت اتاق شیرین رفت همونجا دستمو رو قلبم گذاشت
(کیوان)
فیلم باز کردم ک با دیدن فیلم شیرین با اون پسره خون به مغزم نرسید و رفتم طرف اتاق شیرین و در وا کردم ک شیرین رو تخت نشسته بود در قفل کردم و کمربندمو دراوردم و به جون شیرین افتادم
(شیرین)
تو اتاق نشسته بودم و گریه میکردم ک کیوان با عصبانیت دروا کرد و امد داخل من همنجور نگاش میکردم ک امد تو اتاق در رو قفل کرد
شیرین:برو بیرون کیوان سریع
کیوان:با پسر مردم میری ح*م*ام هااا(باداد)
همنجور ک میگفت کمربندشو دراورد و امد سمتم ک خودمو عقب کشیدم
شیرین:اقاجون(باداد)گمشو بیرون کیوان اقاجون(باداد)
کیوان از موهام گرفت پرتم کرد از تخت پایین رفتم طرف در و تند تند مشت میزدم به در
شیرین:اقاجون تروخدااا گوه خوردم اقاجون خواهش میکنم
کیوان امد نزدیکم و حمله ور شد طرف و تند تند با کمربند منو میزد من دستمو رو صورتم گرفته بودم ک دستمو از صورتم ورداشت و دوسه بار محکم زد با کمربند تو صورتم اینقدر با کمربند زد منو که از حال رفتم و چیزی نفهمیدم
دیر شد بخاطر اینک بود ۳ پارت نوشتم و بعد یکم دیر شد ببخشید
۸.۱k
۲۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.