{ زوزه ی گرگ در شب }

{ زوزه ی گرگ در شب }

Don't give up on your dreams, make them your own, this is
what life gave me
p2
برگشتم خونه و دیدم یه برگ روی زمینه ، مال تهیونگ بود ، نه زندگی ارباب امشب به خطر میافته

ویو تهیونگ
برادرم صدام کرد
برادرش ^
^ تهیونگ ، امشب زندان به خطر می افته و جونگ کوک سریع فرار میکنه
تهیونگ : پس باید چیکار کنیم
^ باید امشب دوباره مهرومومش کنیم

و رفتیم با تمام جاودان ها برای مهروموم ، دروازه باز شد و یه نور کشنده اومد سمتم و یه پری اومد جلوم و نزاشت ، اون ارکیده بود ، که یهویی پرت شد تو زندان ، نتونستم بگیرمش ، و مهرومون کامل شد
تهیونگ : برادر ، یه پری افتاد اونجا
^ نمیتونیم مهروموم رو باز کنیم
و رفت
ویو ارکیده
داشتم سقوط میکردم که