آرمی دوست داشتنیی فصل 2 پارت 1
دلم نیومد تو خماری بزارمتون براهمین وقتی نود تایی شدیم پارت دو رو میزارم..............
دکتر: متاسفانه ایشون فوت شدن....
اعضا:(تو شک)
ویو جونگوکوک
وقتی دکتر گفت هه را مرده هممون شکه شدیم حالا به تهیونگ چی بگیم هممون تو شک بودیم که جیمین حرف زد
جیمین: مگه دوماه وقت نداشت پس چرا الان
دکتر: مثل اینکه فشار زیادی بهشون وارد شده و نتونستن دووم بیارن و خب...
حرف دکتر با صدا زدنای پرستار قطع شد
پرستار: ببخشید دوستتون باهاتون کار دارن لطفا بیاین
کوک: هیونگ، حالا تهیونگ و چیکار کنیم
جیمین: اروم، اروم بهش میگیم براش خوب نیست خبر بد رو همون موقع بگیم چون بهش شک وارد میشه
کوک: باشه
راوی ویو
پسرا به اتاق رفتن و با نگرانی وارد اتاق شدن تهیونگ رو دیدن که داره به پنجره زل میزنه و ارومه ولی اگه این خبر و میشنید داغون میشد ارمی ها مثل الماس براش ارزمشندن (بچمم 🥹)
-خب چیشده بود؟
جیمین: خ... خب تهیونگ خبر بدی برات دارم ولی لطفا اروم باش برا قلبت خوب نیست
-باشه ارومم بگو
جیمین ویو
به جین و جی هوپ اشاره کردم که برن پیشش که اگه خواست غوغا به پا کنه حواسشون بهش باشه تهیونگم با تعجب نگاهمون میکرد و منتظر خبر بد بود بعد اینکه اماده شدم شروع به حرف زدن کردم
جیمین: خ... خب تهیونگ ببین هه را....
خ.. م..ا.. ر.. ی
بد جا کات کردم میدونم
ولی برا پارت بعد شرایط......
90 تایی بشیم
5 تا لایک
۷ کامنت
دوستون دارم باییی
دکتر: متاسفانه ایشون فوت شدن....
اعضا:(تو شک)
ویو جونگوکوک
وقتی دکتر گفت هه را مرده هممون شکه شدیم حالا به تهیونگ چی بگیم هممون تو شک بودیم که جیمین حرف زد
جیمین: مگه دوماه وقت نداشت پس چرا الان
دکتر: مثل اینکه فشار زیادی بهشون وارد شده و نتونستن دووم بیارن و خب...
حرف دکتر با صدا زدنای پرستار قطع شد
پرستار: ببخشید دوستتون باهاتون کار دارن لطفا بیاین
کوک: هیونگ، حالا تهیونگ و چیکار کنیم
جیمین: اروم، اروم بهش میگیم براش خوب نیست خبر بد رو همون موقع بگیم چون بهش شک وارد میشه
کوک: باشه
راوی ویو
پسرا به اتاق رفتن و با نگرانی وارد اتاق شدن تهیونگ رو دیدن که داره به پنجره زل میزنه و ارومه ولی اگه این خبر و میشنید داغون میشد ارمی ها مثل الماس براش ارزمشندن (بچمم 🥹)
-خب چیشده بود؟
جیمین: خ... خب تهیونگ خبر بدی برات دارم ولی لطفا اروم باش برا قلبت خوب نیست
-باشه ارومم بگو
جیمین ویو
به جین و جی هوپ اشاره کردم که برن پیشش که اگه خواست غوغا به پا کنه حواسشون بهش باشه تهیونگم با تعجب نگاهمون میکرد و منتظر خبر بد بود بعد اینکه اماده شدم شروع به حرف زدن کردم
جیمین: خ... خب تهیونگ ببین هه را....
خ.. م..ا.. ر.. ی
بد جا کات کردم میدونم
ولی برا پارت بعد شرایط......
90 تایی بشیم
5 تا لایک
۷ کامنت
دوستون دارم باییی
۵.۵k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.