کوک: ات داری چیکار میکنی
کوک: ات داری چیکار میکنی
ات: برو بیرون من با این کار دارم (داد)
کوک: نمیذارم کسی را الکی شکنجه بدی
ات: کوک برو بیرون این همونیه کع میدونی
کوک: ات برو کنار
ات: نمیرم خودم کارشو تموم میکنم
کوک: ات برو اونو (اعصبانی در حد مرگ)
ات: اوک(عصبی)
راوی: ات فک میکرد کوک میخواد هه سو را از دستش نجات بده و با کاری که کوک کرد شکه شد
کوک: مردک عوضی تو اون دختر کوچولو را تبدیل به این کردی (با مشت)
هه سو: تو چیکارشی
کوک: دوستش اصلا دوس پسرش
هه سو: تو اصلا اونو دوس داری
کوک: مشت زد تو دلش
اونو بیشتر از هرچی دوس دارم
هه سو: هه تو اصلا با اون کاری کرد
کوک: مگه تو کردی (بیشتر از قبل اعصبانی)
هه سو: هه من اونو بوسیدم
حرف هه سو تموم نشده بود که ات اومد هه سو را این چی زد
ات: تو گوه میخوری دروغ میگی
هه سو: پس دروغ
ات: اون روز تو منو به زور بوسیدی
افتاد رو زمین و گریه کرد که
کوک..
ات: برو بیرون من با این کار دارم (داد)
کوک: نمیذارم کسی را الکی شکنجه بدی
ات: کوک برو بیرون این همونیه کع میدونی
کوک: ات برو کنار
ات: نمیرم خودم کارشو تموم میکنم
کوک: ات برو اونو (اعصبانی در حد مرگ)
ات: اوک(عصبی)
راوی: ات فک میکرد کوک میخواد هه سو را از دستش نجات بده و با کاری که کوک کرد شکه شد
کوک: مردک عوضی تو اون دختر کوچولو را تبدیل به این کردی (با مشت)
هه سو: تو چیکارشی
کوک: دوستش اصلا دوس پسرش
هه سو: تو اصلا اونو دوس داری
کوک: مشت زد تو دلش
اونو بیشتر از هرچی دوس دارم
هه سو: هه تو اصلا با اون کاری کرد
کوک: مگه تو کردی (بیشتر از قبل اعصبانی)
هه سو: هه من اونو بوسیدم
حرف هه سو تموم نشده بود که ات اومد هه سو را این چی زد
ات: تو گوه میخوری دروغ میگی
هه سو: پس دروغ
ات: اون روز تو منو به زور بوسیدی
افتاد رو زمین و گریه کرد که
کوک..
۱۵.۱k
۰۵ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.