فیک شوگا
فیک شوگا
پارت۴
_____
"شوگا"
رفتم سمت حیاط هوا سرد بود پس آب استخرم یخه رفتم وایستادم لب استخر
ات که فهمید بلند داد زد و گفت
- بخدا یه همچین کاری کنی زندگیت میشه برات فیلم ترسناک
+عع نه بابا
انداختمش تو اب
از سرمای آب شروع کرد به جیغ زدن بلند گفت
_مین یونگیییییی
رفتم سمت خونه در و هم بستم و قفل کردم .
از آب اومد بیرون داشتم از پنجره نگاهش میکردم که بلند داد زد
_خیلی بیشورییی
خندیدم و رفتم نشستم رو مبل ...یه ده دیقه ایی میشه نشستم دارم نارنگی پوست میکنم بعدشم ...چیکار میکنم دیه میل میکنم:/
پس چرا نیومد نکنه مریض شه ...اصن کجا موند.
از جام بلند شدم رفتم سمت در قفلش رو باز کردم و رفتم بیرون ات افتاده بود زمین سریع رفتم سمتش
بدنش یخ بود سریع بلندش کردم بردمش داخل گذاشتمش رو مبل رفتم براش پتو آوردم. کشیدم روش
تا بدنش گرم شه.
استرس گرفته بودم مبادا حالش خوب نشه.
یکم که گذشت چشاشو باز کرد.
سریع بلند شدمو رفتم طرفش .
+ات خوبی جاییت درد نمیکنه گلوت نمیسوزه سردت نیس گشنه نیستی نارنگی میخوای...
داشتم همینجوری سوال میپرسیدم که ات گفت
_وای شوگا چقد سوال میپرسی
شروع کرد به سرفه کردن .
+عع ات چرا اینجوری شدی.
_من چرا لباسام خیسه
تازه یادم افتاد لباسای ات رو عوض نکردم با دست زدم به پیشونیمو گفتم
+چون لباساتو عوض نکردم😅
_:/مرسی
از جاش بلند شد
+کجا میری بشین من خودم هرچی بخوای برات میارم
چی میخوای
_لباس
+باش
سریع رفتم سمت اتاق ....در کمد و باز کردم هرچی لباس بود ریختم بیرون آخرشم یه هودی با ست شلوارش برداشتم که قرمز بود بردم دادمش به ات.
لباساشو که عوض کرد گفتم
+سوپ میخوای تا حالت خوب شه
_ار...اااچه آره
باشه ایی گفتم رفتم اشپزخونه
شروع کردم به پختن سوپ
بعد از آماده شدن سوپ ریختمش تو ظرفو بردمش برا ات نشستم کنارش . قاشق و پر سوپ کردم و بردم سمت دهن ات
_مگه بچه ام خودم میخورم
+نمیخواد
با این حرفم شروع کرد به خوردن سوپ ...آخرین قاشق سوپ و بردم سمتش که بلع ات خانم یه عطسه پدر مادر دار کرد تو صورتم
_ببخشید
+عب نداره جفتمون مریض شدیم دیگه الان کی ازمون پرستاری کنه.
_😁
سوپش رو که خورد ظرفا بردم گذاشتم تو ظرفشویی داشتم از آشپزخونه میومدم بیرون که سرفه کردم
+بلع مریضی شروع شد
_بیا اینجا شوعر گرم بشی
رفتم پیشش و نشستم.
پتو رو کشیدیم رومون .
چشامون کم کم گرم شد خوابیدیم.
"پایان"
_____^_____
با اینکه تهشو نابود کردم ولی خو لایک کنین❤️😗
#رمان #فیک #شوگا #کره_جنوبی
#ارمی #سناریو #بی_تی_اس #لی_مین_هو #کیدارما #کیپاپ #کیپاپر
پارت۴
_____
"شوگا"
رفتم سمت حیاط هوا سرد بود پس آب استخرم یخه رفتم وایستادم لب استخر
ات که فهمید بلند داد زد و گفت
- بخدا یه همچین کاری کنی زندگیت میشه برات فیلم ترسناک
+عع نه بابا
انداختمش تو اب
از سرمای آب شروع کرد به جیغ زدن بلند گفت
_مین یونگیییییی
رفتم سمت خونه در و هم بستم و قفل کردم .
از آب اومد بیرون داشتم از پنجره نگاهش میکردم که بلند داد زد
_خیلی بیشورییی
خندیدم و رفتم نشستم رو مبل ...یه ده دیقه ایی میشه نشستم دارم نارنگی پوست میکنم بعدشم ...چیکار میکنم دیه میل میکنم:/
پس چرا نیومد نکنه مریض شه ...اصن کجا موند.
از جام بلند شدم رفتم سمت در قفلش رو باز کردم و رفتم بیرون ات افتاده بود زمین سریع رفتم سمتش
بدنش یخ بود سریع بلندش کردم بردمش داخل گذاشتمش رو مبل رفتم براش پتو آوردم. کشیدم روش
تا بدنش گرم شه.
استرس گرفته بودم مبادا حالش خوب نشه.
یکم که گذشت چشاشو باز کرد.
سریع بلند شدمو رفتم طرفش .
+ات خوبی جاییت درد نمیکنه گلوت نمیسوزه سردت نیس گشنه نیستی نارنگی میخوای...
داشتم همینجوری سوال میپرسیدم که ات گفت
_وای شوگا چقد سوال میپرسی
شروع کرد به سرفه کردن .
+عع ات چرا اینجوری شدی.
_من چرا لباسام خیسه
تازه یادم افتاد لباسای ات رو عوض نکردم با دست زدم به پیشونیمو گفتم
+چون لباساتو عوض نکردم😅
_:/مرسی
از جاش بلند شد
+کجا میری بشین من خودم هرچی بخوای برات میارم
چی میخوای
_لباس
+باش
سریع رفتم سمت اتاق ....در کمد و باز کردم هرچی لباس بود ریختم بیرون آخرشم یه هودی با ست شلوارش برداشتم که قرمز بود بردم دادمش به ات.
لباساشو که عوض کرد گفتم
+سوپ میخوای تا حالت خوب شه
_ار...اااچه آره
باشه ایی گفتم رفتم اشپزخونه
شروع کردم به پختن سوپ
بعد از آماده شدن سوپ ریختمش تو ظرفو بردمش برا ات نشستم کنارش . قاشق و پر سوپ کردم و بردم سمت دهن ات
_مگه بچه ام خودم میخورم
+نمیخواد
با این حرفم شروع کرد به خوردن سوپ ...آخرین قاشق سوپ و بردم سمتش که بلع ات خانم یه عطسه پدر مادر دار کرد تو صورتم
_ببخشید
+عب نداره جفتمون مریض شدیم دیگه الان کی ازمون پرستاری کنه.
_😁
سوپش رو که خورد ظرفا بردم گذاشتم تو ظرفشویی داشتم از آشپزخونه میومدم بیرون که سرفه کردم
+بلع مریضی شروع شد
_بیا اینجا شوعر گرم بشی
رفتم پیشش و نشستم.
پتو رو کشیدیم رومون .
چشامون کم کم گرم شد خوابیدیم.
"پایان"
_____^_____
با اینکه تهشو نابود کردم ولی خو لایک کنین❤️😗
#رمان #فیک #شوگا #کره_جنوبی
#ارمی #سناریو #بی_تی_اس #لی_مین_هو #کیدارما #کیپاپ #کیپاپر
۱۱.۳k
۱۴ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.