part:2 name:Fate
خدا خدا میکردم ناظمو نبینم که اگه میفهمید 40 دیقه دیر کردم پ.اره بودم همینجوری که داشتم با احتیاط میرفتم طبقه بالا صداشو شنیدم
_خانوم اسمیت
سعی کردم یه لبخند بزنمو سریع جمعش کنم
_عا سلام ناظم مهربان از وقتی دیدمتون 1 سال گذشته خانواده چطورن؟
پوکر گفت
_خانواده من به تو ربطی نداره چرا اینقد دیر کردی
مظلوم گفتم
_بخدا ترافیک بود همین یبارو ببخشید
_همین یبار مگه یادت رفته ساله پیش این اتفاق 246 بار رخ دادبا این دفعه شد 247 بار
چه دقیق من یادم نیس 2 ساعت پیش چ گ.هی خوردم بعد این یک سال پیشو یادشه این چه بیکاریه که فقط به کی اومدن من دقت میکنه و میشماره یعنی هردفعه ایم که رفتم توالت این شمرده؟
با قیافه حق به جانب گفت
_میخای همینجوری وایسی؟
با لبی خندان گفتم
_عا نه دستون درد نکنه من دیگه مرخص میشم
همین که از پله اول خواستم برم بالا گفت
_عا استاده ریاضی و تاریختون تغییر کرده الانم ریاضی دارید قطعا با اون اخلاقی که من از استاد جدیدت دیدم زنده نمیمونی .
گاوم زیاد استاد گند اخلاق چقدر هم عالی بدو بدو از پله ها رفتم بالا در کلاس باز کردمو استاد دیدم که صورتش روبه تخته بود از فرصت استفاده کردم سریع رفتم پیش یونا نشستم که یونا گفت
_دختر کجا بودی استاد 10 بار اسمتو خوند
_خواب بودم
_کوالایی دیگه
لبخندی زدم که یهو استاد صدام زد
_خانوم اسمیت
با پ.شمای ریخته نگاش کردم که گفت
_45 دقیقه دیر کردید کجا بودین؟
آخه یکی نیس به این بگه به توچه گ.ه خورمیداشتم رو ت...ت م....دادم
_عا من عه من ..خواب مونده بودم
_خواب مونده بودید؟جواب قانع کننده ای نیست
خوب به کتفم که قانع کننده نیست بیا ا.نو ب..ور
_دیگه تکرار نشه
_باشه
_چی گفتین؟
_باش .چیز چشم
_حالا درست شد بریم ادامه درس
اداشو در آوردم که همه بچها زدن زیر خنده استاد با عصبانیت نگام کرد که دروغ نگم ش.شیدم تو شلوارم با داد گفت
_از کلاس برو بیرون
با لبخند گفتم
_عه جدی چه خوب اتفاقا گشنم بود
و بعد جلو چشای بهت زدش از کلاس زدم بیرون والا مردک پرو فک کرده کیه
وبی خدایی خیلی جذاب بود جوونم بود معلم سک...ی جدیدن کم پیدا میشه
رفتم تو رستوران مدرسه که لوکا رو دیدم لوکا پیش خدمته اونجاست و دوستمه
رفتم پیشش و گفت
_الان نباید سر کلاس باشی
_هم اره مزه پروندم استاد پرتم کرد بیرون خیر سرشم اولین ساله درس دادنشه نمیگه یکم آدم باشم
با تعجب گف
_معلمی که تازه امسال اومده رو مسخره کردی پاره اییی
یکم ترسیدم ولی خودمو جمع جور کردمو گفتم
_چی برای چی مگه کیه؟
_حاجی اون معروف ترین مدله که برای دوسال اومده مدرسه ما درس بده اونم مسائلی خیلی سخت گیره اسمش کیم تهیونگ بیچاره شدی
_برو بابا تو هنوز منو نشناختی من..
میخواستم حرفمو ادامه بدم که بت گذاشتنه دستی روی شونم برگشتم ک
_خانوم اسمیت
سعی کردم یه لبخند بزنمو سریع جمعش کنم
_عا سلام ناظم مهربان از وقتی دیدمتون 1 سال گذشته خانواده چطورن؟
پوکر گفت
_خانواده من به تو ربطی نداره چرا اینقد دیر کردی
مظلوم گفتم
_بخدا ترافیک بود همین یبارو ببخشید
_همین یبار مگه یادت رفته ساله پیش این اتفاق 246 بار رخ دادبا این دفعه شد 247 بار
چه دقیق من یادم نیس 2 ساعت پیش چ گ.هی خوردم بعد این یک سال پیشو یادشه این چه بیکاریه که فقط به کی اومدن من دقت میکنه و میشماره یعنی هردفعه ایم که رفتم توالت این شمرده؟
با قیافه حق به جانب گفت
_میخای همینجوری وایسی؟
با لبی خندان گفتم
_عا نه دستون درد نکنه من دیگه مرخص میشم
همین که از پله اول خواستم برم بالا گفت
_عا استاده ریاضی و تاریختون تغییر کرده الانم ریاضی دارید قطعا با اون اخلاقی که من از استاد جدیدت دیدم زنده نمیمونی .
گاوم زیاد استاد گند اخلاق چقدر هم عالی بدو بدو از پله ها رفتم بالا در کلاس باز کردمو استاد دیدم که صورتش روبه تخته بود از فرصت استفاده کردم سریع رفتم پیش یونا نشستم که یونا گفت
_دختر کجا بودی استاد 10 بار اسمتو خوند
_خواب بودم
_کوالایی دیگه
لبخندی زدم که یهو استاد صدام زد
_خانوم اسمیت
با پ.شمای ریخته نگاش کردم که گفت
_45 دقیقه دیر کردید کجا بودین؟
آخه یکی نیس به این بگه به توچه گ.ه خورمیداشتم رو ت...ت م....دادم
_عا من عه من ..خواب مونده بودم
_خواب مونده بودید؟جواب قانع کننده ای نیست
خوب به کتفم که قانع کننده نیست بیا ا.نو ب..ور
_دیگه تکرار نشه
_باشه
_چی گفتین؟
_باش .چیز چشم
_حالا درست شد بریم ادامه درس
اداشو در آوردم که همه بچها زدن زیر خنده استاد با عصبانیت نگام کرد که دروغ نگم ش.شیدم تو شلوارم با داد گفت
_از کلاس برو بیرون
با لبخند گفتم
_عه جدی چه خوب اتفاقا گشنم بود
و بعد جلو چشای بهت زدش از کلاس زدم بیرون والا مردک پرو فک کرده کیه
وبی خدایی خیلی جذاب بود جوونم بود معلم سک...ی جدیدن کم پیدا میشه
رفتم تو رستوران مدرسه که لوکا رو دیدم لوکا پیش خدمته اونجاست و دوستمه
رفتم پیشش و گفت
_الان نباید سر کلاس باشی
_هم اره مزه پروندم استاد پرتم کرد بیرون خیر سرشم اولین ساله درس دادنشه نمیگه یکم آدم باشم
با تعجب گف
_معلمی که تازه امسال اومده رو مسخره کردی پاره اییی
یکم ترسیدم ولی خودمو جمع جور کردمو گفتم
_چی برای چی مگه کیه؟
_حاجی اون معروف ترین مدله که برای دوسال اومده مدرسه ما درس بده اونم مسائلی خیلی سخت گیره اسمش کیم تهیونگ بیچاره شدی
_برو بابا تو هنوز منو نشناختی من..
میخواستم حرفمو ادامه بدم که بت گذاشتنه دستی روی شونم برگشتم ک
۵.۳k
۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.