پارت5
#پارت5
#افسونگر
کاش دعاهاشون مستجاب می شد و من می مردم. دلم هوای مادرمو کرده. دلم
هوای افسانه جونمو کرده. بمیرم برای دلت مامان! چقدر از لئوناردو کتک خوردی.
چقدر فردریک بی حرمتت کرد. اونم به خاطر چه چیزای مسخره ای! به خاطر ذهن
بیمارشون! فقط به خاطر اینکه اون لئوناردوی احمق یادش نبود که تو عالم مستی با تو
رابطه داشته و تو رو باردار کرده! چون فکر می کرد من از خونش نیستم و هیچ وقت
راضی نشد آزمایش دی ان ای بده! فقط می گفت مطمئنه من دخترش نیستم و فقط یه
پسر داره ... می گفت من شبیه توئم ... می گفت من حرومزاده ام ... بعد تو رو می زد. هر
وقت هم که می خواست بیاد سر وقت من باز تو سینه سپر می کردی و جای من
هم کتک می خوردی ... آخ مامان، چه می دونی که از وقتی رفتی دیگه کسی برام سینه سپر
نکرد و همه اون کتک ها تموم و کمال نصیب خودم شد! خدایا چرا تقا ص منو
و مامانمو ازشون نمی گیری؟ دیگه خسته ام کردن. خسته! با صدای داد فردریک یه متر
پریدم بال:
- اوی هرزه گیس بریده! واسه چی وسط اتاق خشکت زده؟ نمی بینی اون قهوه یخ زد! بذار
پایین اون سینی رو پس!
سینی رو گذاشتم جلوی لئونارد و خواستم عقب گرد کنم که باز موهام اسیر دست فردریک
شد:
- مگه نگفتم این سیم تلفنا رو جمع کن! مثل مامانت سیم ظرف شویی روی سرته به جای مو!
حالمو به هم می زنی ...
منظورش از سیم تلفن موهای فر و سیاه من بود. همیشه دوست داشتم موهایم را آزاد و رها
اطرافم ول کنم ولی حیف هر بار که اینکار رو می کردم بعدش مثل سگ
#افسونگر
کاش دعاهاشون مستجاب می شد و من می مردم. دلم هوای مادرمو کرده. دلم
هوای افسانه جونمو کرده. بمیرم برای دلت مامان! چقدر از لئوناردو کتک خوردی.
چقدر فردریک بی حرمتت کرد. اونم به خاطر چه چیزای مسخره ای! به خاطر ذهن
بیمارشون! فقط به خاطر اینکه اون لئوناردوی احمق یادش نبود که تو عالم مستی با تو
رابطه داشته و تو رو باردار کرده! چون فکر می کرد من از خونش نیستم و هیچ وقت
راضی نشد آزمایش دی ان ای بده! فقط می گفت مطمئنه من دخترش نیستم و فقط یه
پسر داره ... می گفت من شبیه توئم ... می گفت من حرومزاده ام ... بعد تو رو می زد. هر
وقت هم که می خواست بیاد سر وقت من باز تو سینه سپر می کردی و جای من
هم کتک می خوردی ... آخ مامان، چه می دونی که از وقتی رفتی دیگه کسی برام سینه سپر
نکرد و همه اون کتک ها تموم و کمال نصیب خودم شد! خدایا چرا تقا ص منو
و مامانمو ازشون نمی گیری؟ دیگه خسته ام کردن. خسته! با صدای داد فردریک یه متر
پریدم بال:
- اوی هرزه گیس بریده! واسه چی وسط اتاق خشکت زده؟ نمی بینی اون قهوه یخ زد! بذار
پایین اون سینی رو پس!
سینی رو گذاشتم جلوی لئونارد و خواستم عقب گرد کنم که باز موهام اسیر دست فردریک
شد:
- مگه نگفتم این سیم تلفنا رو جمع کن! مثل مامانت سیم ظرف شویی روی سرته به جای مو!
حالمو به هم می زنی ...
منظورش از سیم تلفن موهای فر و سیاه من بود. همیشه دوست داشتم موهایم را آزاد و رها
اطرافم ول کنم ولی حیف هر بار که اینکار رو می کردم بعدش مثل سگ
۵.۹k
۰۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.