وقتی دزدیده میشی اما.. فیک جونگکوک
پارت:27
با جیغی از خواب بیدار شدم
-کوک نهه
عرق کرده بودم بدنم سرد بود
که در اتاق با سرعت باز بود
تهیونک با صورتی اشفته اومد توی اتاق و اومد سمت من
منم تا دیدمش سریع پرسیدم
-ب با کوک ک ک کاری نکردی؟(با لرز
-ح حالش خوبه؟
×اره خوبه چی شده خواب بد دیدی؟
اینو که پرسیدم شروع کردم به گریه کردن
-کوک افتاد پایین
نفسم نمیومد بالا
-مرد
اومد سمتم و گرفتم توی بغل
×هیششش اون حالش خوبه من به قولی که دادم عمل میکنم
منو بیشتر توی بغلش فشورد
×اروم باش به فکر بچه باش
-اوهوم
×ات باید بهت ی چیزی رو بگم
نفس عمیقی کشید
×میدونم تو عاشق اونی ولی تو الان زن منی و
×ام چطور بگم شاید مدت کمی باشه که میشناسمت اما من دوست دارم و
×برام مهم نیست بچه داری من میخام این ازدواج واقعی بشه و توهم منودوست داشته باشی
میتونی ب من ی فرست بدی
-.....
×ات
تهیونگ به ات که غرق توی خواب بود نگاه کرد و لبخندی زد
سرش رو برد توی موهای ات و بوی موهاش رو وارد ریه هاش کرد
اروم درازش کرد روی تخت و بوسه ای به پیشونیش زد
پتو رو روش گرفت از اتاق رفت بیرون
ویو ات
کم کم چشمامو باز کردم و از خواب بیدار شدم
پا شدم و رفتم دستشویی کارای مربوطه رو انجام دادم و رفتم پایین
سر میز نشسته بود و داشت صبحونه میخورد
-صبح بخیر
×صبح بخیر
منم رفتم نشستم سر میز
با زور یکمی خوردم چون بوی بدی داشتن
که حالم بد شد
سریع رفتم توی دستشویی
بعد از اینکه کارم تمام شد در اومدم
دوباره رفتم سمت تهیونگ
وایسادم کنارش
×حالت خوبه
-اره خوبم
×چیزی شده عین عزرائیل وایسادی بالا سرم؟
-میگم تهیونگ...ادامه دارد
#فیک #جونگکوک #تهیونگ #بی_تی_اس
با جیغی از خواب بیدار شدم
-کوک نهه
عرق کرده بودم بدنم سرد بود
که در اتاق با سرعت باز بود
تهیونک با صورتی اشفته اومد توی اتاق و اومد سمت من
منم تا دیدمش سریع پرسیدم
-ب با کوک ک ک کاری نکردی؟(با لرز
-ح حالش خوبه؟
×اره خوبه چی شده خواب بد دیدی؟
اینو که پرسیدم شروع کردم به گریه کردن
-کوک افتاد پایین
نفسم نمیومد بالا
-مرد
اومد سمتم و گرفتم توی بغل
×هیششش اون حالش خوبه من به قولی که دادم عمل میکنم
منو بیشتر توی بغلش فشورد
×اروم باش به فکر بچه باش
-اوهوم
×ات باید بهت ی چیزی رو بگم
نفس عمیقی کشید
×میدونم تو عاشق اونی ولی تو الان زن منی و
×ام چطور بگم شاید مدت کمی باشه که میشناسمت اما من دوست دارم و
×برام مهم نیست بچه داری من میخام این ازدواج واقعی بشه و توهم منودوست داشته باشی
میتونی ب من ی فرست بدی
-.....
×ات
تهیونگ به ات که غرق توی خواب بود نگاه کرد و لبخندی زد
سرش رو برد توی موهای ات و بوی موهاش رو وارد ریه هاش کرد
اروم درازش کرد روی تخت و بوسه ای به پیشونیش زد
پتو رو روش گرفت از اتاق رفت بیرون
ویو ات
کم کم چشمامو باز کردم و از خواب بیدار شدم
پا شدم و رفتم دستشویی کارای مربوطه رو انجام دادم و رفتم پایین
سر میز نشسته بود و داشت صبحونه میخورد
-صبح بخیر
×صبح بخیر
منم رفتم نشستم سر میز
با زور یکمی خوردم چون بوی بدی داشتن
که حالم بد شد
سریع رفتم توی دستشویی
بعد از اینکه کارم تمام شد در اومدم
دوباره رفتم سمت تهیونگ
وایسادم کنارش
×حالت خوبه
-اره خوبم
×چیزی شده عین عزرائیل وایسادی بالا سرم؟
-میگم تهیونگ...ادامه دارد
#فیک #جونگکوک #تهیونگ #بی_تی_اس
۶۳.۹k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.