وقتی بین بچه هاش فرق میذاشت p5اخر
رفتم طبقه بالا و در اتاقو باز کردم و با چیزی که دیدم خشکم زد او..... اون رگشو زده بود و غرق خون همش تقصیر جونگ کوکه اگه بینشون فرق نمیذاشت اینطوری نمیشد سریع رفتم پایین و داد زدم اصلا حالم خوب نبود و نزدیک بود غش کنم باداد گفتم
-کو... کوک یو... یورا (داد بلند)
چیشده باز
ویو جونگ کوک (بالاخره نوبتی هم باشه نوبت پسرمونه 😅)
داشتیم کادو هارو باز میکردیم وسطاش بودیم که یونا داد زد و گفت یورا سریع رفتم پیش یونا و گفتم چیشده گفت بر.. برو تو اتا... اتاقش سریع رفتم تو اتاق و خشکم زد اون خودکوشی کرده بود (بله و تقصیر شماست ببخشید بچه ها) یو.... یورا سریع براید استایل بغلش کردم و از اتاق اومدم بیرون و دیدم مامان یونا پیششه و من رو که تا دید اومد سمتم علامت مامان یونا:&
&یو.... یورا چیشده؟ خودکوشی کرده (نگران)
&زود ببرش بیمارستان منم یونا رو میارم
با... باشه داد زدم یوری ☆بله بابا.... با.. بابا یو... یورا چیشده ای بابا از مامان بزرگت بپرس الان باید ببرمش بیمارستان حواست به مامانت باشه
☆باشه
سریع بردمش سمت ماشین و هی ازش معذرت میخواستم میگفتم زود خوب شو (تقصیر خودت بود دیگ جونگ کوکم)
انقدر تند روندم که سر ۱٠ دقیقه رسیدم و رفتم تو بیمارستان
پرستار پرستار (داد)
پرستار: بله اقا لطفا یواش تر اینجا بیمارستانه (ما فک کردیم تیمارستانه یاع یاع یاع) کمک کنید دخترم یورا رو ازم گرفت و برد سمت اتاق عمل و منم پشت در وایسادم و گریه کردم ببخشید باباییی فقط زود خوب شو قول میدم جبران کنم همش گریه میکردم تا اینکه مامان یونا و خود یونا و یوری نگران اومدن سمتم که مامان یونا پرسید
&چیشده حالش چطوره ـ تو اتاق عمله (گریه)
یونا بیحال بود و روشونه مامانش خوابیده بود
همش تقصیر خودم بود ولی براش جبران میکنم فقط خوب شو
بعد دوساعت دکتر اومد بیرون و ما همه رفتیم سمتش و گفتم- د... د... دکتر حال دخترم چطوره علامت دکتر: @
@خداروشکر به موقع اوردینش و حالش خوبه تا 10 دقیقه دیگه بهوش میاد
-ممنون ورفت ۱٠مین بعد
از دکتر اجازه گرفتم و رفتم تو اتاق
دیدم به سقف زل زده رفتم نشستم و دستشو گرفتم و گفتم
باباییی منو میبخشی درست؟ برگشت سمتم
♡معلومه چرا نبخشم همین که برات ارزش دارم خیلی خوبه قربونت برم من
♡بابا جونم ♡دوست دارم منم دوست دارم خوشگلم
و به خوبی و خوشی زندگی کردن
پایاننن
فیک چطور بود؟
بعدی درمورد کدوم اعضا باشه و چجوری باشه؟
-کو... کوک یو... یورا (داد بلند)
چیشده باز
ویو جونگ کوک (بالاخره نوبتی هم باشه نوبت پسرمونه 😅)
داشتیم کادو هارو باز میکردیم وسطاش بودیم که یونا داد زد و گفت یورا سریع رفتم پیش یونا و گفتم چیشده گفت بر.. برو تو اتا... اتاقش سریع رفتم تو اتاق و خشکم زد اون خودکوشی کرده بود (بله و تقصیر شماست ببخشید بچه ها) یو.... یورا سریع براید استایل بغلش کردم و از اتاق اومدم بیرون و دیدم مامان یونا پیششه و من رو که تا دید اومد سمتم علامت مامان یونا:&
&یو.... یورا چیشده؟ خودکوشی کرده (نگران)
&زود ببرش بیمارستان منم یونا رو میارم
با... باشه داد زدم یوری ☆بله بابا.... با.. بابا یو... یورا چیشده ای بابا از مامان بزرگت بپرس الان باید ببرمش بیمارستان حواست به مامانت باشه
☆باشه
سریع بردمش سمت ماشین و هی ازش معذرت میخواستم میگفتم زود خوب شو (تقصیر خودت بود دیگ جونگ کوکم)
انقدر تند روندم که سر ۱٠ دقیقه رسیدم و رفتم تو بیمارستان
پرستار پرستار (داد)
پرستار: بله اقا لطفا یواش تر اینجا بیمارستانه (ما فک کردیم تیمارستانه یاع یاع یاع) کمک کنید دخترم یورا رو ازم گرفت و برد سمت اتاق عمل و منم پشت در وایسادم و گریه کردم ببخشید باباییی فقط زود خوب شو قول میدم جبران کنم همش گریه میکردم تا اینکه مامان یونا و خود یونا و یوری نگران اومدن سمتم که مامان یونا پرسید
&چیشده حالش چطوره ـ تو اتاق عمله (گریه)
یونا بیحال بود و روشونه مامانش خوابیده بود
همش تقصیر خودم بود ولی براش جبران میکنم فقط خوب شو
بعد دوساعت دکتر اومد بیرون و ما همه رفتیم سمتش و گفتم- د... د... دکتر حال دخترم چطوره علامت دکتر: @
@خداروشکر به موقع اوردینش و حالش خوبه تا 10 دقیقه دیگه بهوش میاد
-ممنون ورفت ۱٠مین بعد
از دکتر اجازه گرفتم و رفتم تو اتاق
دیدم به سقف زل زده رفتم نشستم و دستشو گرفتم و گفتم
باباییی منو میبخشی درست؟ برگشت سمتم
♡معلومه چرا نبخشم همین که برات ارزش دارم خیلی خوبه قربونت برم من
♡بابا جونم ♡دوست دارم منم دوست دارم خوشگلم
و به خوبی و خوشی زندگی کردن
پایاننن
فیک چطور بود؟
بعدی درمورد کدوم اعضا باشه و چجوری باشه؟
۶.۴k
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.