آنجل من :) آخر
سوم شخص
الستور. ولنتیانوووووووووووو(داد و عربده)
ولنتیانو . چی شده چته
الستور . آنجل کجاس آنجل من کجاسسسسس(داد )
ولنتیانو . اینجا نیست
الستور . دروغ نگو 😡😡😡😡😡😡🤬🤬
صدا از اتاق کناری میاد
آنجل . کمککککککککک
الستور . پس نیست 😡😡😡😡😡هااا
ولنتیانو . فاک
الستور یک مشت خرج ولنتیانو میکنه و میره در اتاق رو باز میکنه
آنجل با لباس های باز و بدن کبود روی روی تخت افتاده بود و ناله از سر درد میکرد
الستور . انجل😰😰😰😰😰
الستور میره آنجل رو تو بقل میگره^
آنجل . الستور اومدی منو نجات بدیی(صدا گرفته و با درد)
الستور . اره اره اومدم تورو نجات بدم 🥹🥹🥹😭😭😭
آنجل . گریه نکن
الستور. از آنجا میبرمت
الستور آنجل رو براید استایل بقل کرد و به سمت هتل رفت هیچ کس داخل هتل نبود چون همه دنبال آنجل بودن
الستور آنجل رو میبرع اتاق خودش و لباسشو عوض میکنه و یک کیسه آب گرم بهش میده
الستور میخواد بره بیرون که
آنجل . الستور صبر کن
الستور . بلع(چشمای پف کرده )
آنجل . دوست دارم
الستور .چ....
آنجل . هییییش فقط گوش کن من طول کشید بفهمم که چقدر دوست دارم اما اینو بدون من عاشقتم حتی اگه عشق تو نسبت به من از بین رفته باشه
الستور . میام خودشو روی آنجل میندازه و دم گوشش میگه
آلستور . دوست دارم [[[آنجل من :) ]]]
آنجل . منم دوست دارم عشق من
خلاصه همه بچه ها بر میگردن و آلستور و آنجل همه چیو براشون تعریف میکنن و اون دوتا تا ابد با هم شاد و خوشحال زندگی میکنن
پایان 📻📓
امیدوارم از این فیک خوشتون اومده باشه
اگه فیک جدید میخواید بگید
الستور. ولنتیانوووووووووووو(داد و عربده)
ولنتیانو . چی شده چته
الستور . آنجل کجاس آنجل من کجاسسسسس(داد )
ولنتیانو . اینجا نیست
الستور . دروغ نگو 😡😡😡😡😡😡🤬🤬
صدا از اتاق کناری میاد
آنجل . کمککککککککک
الستور . پس نیست 😡😡😡😡😡هااا
ولنتیانو . فاک
الستور یک مشت خرج ولنتیانو میکنه و میره در اتاق رو باز میکنه
آنجل با لباس های باز و بدن کبود روی روی تخت افتاده بود و ناله از سر درد میکرد
الستور . انجل😰😰😰😰😰
الستور میره آنجل رو تو بقل میگره^
آنجل . الستور اومدی منو نجات بدیی(صدا گرفته و با درد)
الستور . اره اره اومدم تورو نجات بدم 🥹🥹🥹😭😭😭
آنجل . گریه نکن
الستور. از آنجا میبرمت
الستور آنجل رو براید استایل بقل کرد و به سمت هتل رفت هیچ کس داخل هتل نبود چون همه دنبال آنجل بودن
الستور آنجل رو میبرع اتاق خودش و لباسشو عوض میکنه و یک کیسه آب گرم بهش میده
الستور میخواد بره بیرون که
آنجل . الستور صبر کن
الستور . بلع(چشمای پف کرده )
آنجل . دوست دارم
الستور .چ....
آنجل . هییییش فقط گوش کن من طول کشید بفهمم که چقدر دوست دارم اما اینو بدون من عاشقتم حتی اگه عشق تو نسبت به من از بین رفته باشه
الستور . میام خودشو روی آنجل میندازه و دم گوشش میگه
آلستور . دوست دارم [[[آنجل من :) ]]]
آنجل . منم دوست دارم عشق من
خلاصه همه بچه ها بر میگردن و آلستور و آنجل همه چیو براشون تعریف میکنن و اون دوتا تا ابد با هم شاد و خوشحال زندگی میکنن
پایان 📻📓
امیدوارم از این فیک خوشتون اومده باشه
اگه فیک جدید میخواید بگید
۵.۸k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.