مافیای شیطون پارت5
مافیای شیطون پارت5
تفنگش و برداشت و رفت بیرو صدای دادش میومد
یونگی:جاسوسی توی عمارت من میدو نم باهات چیکار کنم مینااا
مینا:ب...ب...بله
یونگی:بیا جلو
مینا:چ...چ...چ...چشم
*یه شلیک کرد تو دستش
یونگی:فک کردی میزارم راحت بمیری انقدر زجرت میدم تا هر ثانیه ارزوی مرگ کنی ببینید این سرنوشت اونیه که به من خیانت میکنه
*جیمین به هوش میاد
یونجی:جیمین حالت خوبه
جیمین:اره این صدا چیه میاد انگار صدای یونگیه
یونجی:اره منم خیلی ترسیدم انگا یه کی بهش خیانت کرده کلی هم ازش مدرک داره
جیمین:زندش نمیذار
یونگی:کارلوس ببرش
*صدای زنگ گوشی
شروع مکالمه ی یونگی با نامجون
نامجون:زندش گذاشتی
یونگی:تو از کجا میدونی
نامجون:جونگکوک همچیو بهم گفت الان میام اونجا با همه اعضا
یونگی:اوکی
نامجون:خدافظ
یونگی:خدافظ
پایان مکالمه
گوشیو پرت میکنه روی تختش و میخوابه
یونگی:اهههه خسته شدم
همه اومدن
یونگی:سلام
تهیونگ:این یه هفته چه چیزایی توی عمارتت اتفاق افتاده
یونگی:عمارت سگی
جین:معلومه خیلی خوابت میاد
یونگی:من همیشه خوابم میاد
همه:(خنده)
یونگی:خنده نداره خو خوابم میاد
جیهوپ:نارنگی میخوای
یونگی:چی ارهههه
یونگی ای وای باید برم پیش جیمین و یونجی
ماهم میایم
رفتیم تو اتاق یونجی یه کوچولو چون تعداد مرد ها زیاد بود انگار راحت نبود من رفتم پیش جیمین بقیه رفت پیش یونجی
یونگی:هی جیمین شی
جیمین:هااااا
یونگی:نمردی💀
جیمین:نه چه طور
یونگی:اهههه حیف شد
قیافه جیمین😐
یه سر و صدا میاد از بیرون
رفتم دیدم دوباره کارلوس دعوا داره میکنه
یونجی:س...سلام
جین:ممم هندسامی
یونجی:ممنون(خجالت)
جین:ولی به پای من نمیرسی
همه زدن زیر خنده
1سال بعد
یونگی:جیمینااااا
جیمین:هااااااااااا
یونگی:بیااا کارت دارم
جیمین:منم کارت دارم
یونگی:خو پس بیا
یونگی:خب تو اول بگو
جیمین:خب راستیاتش من من یونجی رو دوس دارمممم
یونگی:اه حاجی پشمام
یونجی ویو
داشتم میرفتم پیش جین کیلید داشتم رفتم تو دا...دا...داشت یه دختر و میبو...سید
جین:هعی تو اینجا چیکار میکنی
یونجی:تو خودت گفتی برای اهنگ جدیدت کمک میخوای
تهدیدم کرد گفت اگه حرفی در این باره بزنی زندت نمیذارم
هولم داد سرم خورد به میز چند دقیقه غش کردم وقتی بیدار شدم پیش یونگی بودم هیچکس نمیدونست چی شده
یه هو جین اومد تو و....
شرط بعدی
20 کامنت
2لایک
تفنگش و برداشت و رفت بیرو صدای دادش میومد
یونگی:جاسوسی توی عمارت من میدو نم باهات چیکار کنم مینااا
مینا:ب...ب...بله
یونگی:بیا جلو
مینا:چ...چ...چ...چشم
*یه شلیک کرد تو دستش
یونگی:فک کردی میزارم راحت بمیری انقدر زجرت میدم تا هر ثانیه ارزوی مرگ کنی ببینید این سرنوشت اونیه که به من خیانت میکنه
*جیمین به هوش میاد
یونجی:جیمین حالت خوبه
جیمین:اره این صدا چیه میاد انگار صدای یونگیه
یونجی:اره منم خیلی ترسیدم انگا یه کی بهش خیانت کرده کلی هم ازش مدرک داره
جیمین:زندش نمیذار
یونگی:کارلوس ببرش
*صدای زنگ گوشی
شروع مکالمه ی یونگی با نامجون
نامجون:زندش گذاشتی
یونگی:تو از کجا میدونی
نامجون:جونگکوک همچیو بهم گفت الان میام اونجا با همه اعضا
یونگی:اوکی
نامجون:خدافظ
یونگی:خدافظ
پایان مکالمه
گوشیو پرت میکنه روی تختش و میخوابه
یونگی:اهههه خسته شدم
همه اومدن
یونگی:سلام
تهیونگ:این یه هفته چه چیزایی توی عمارتت اتفاق افتاده
یونگی:عمارت سگی
جین:معلومه خیلی خوابت میاد
یونگی:من همیشه خوابم میاد
همه:(خنده)
یونگی:خنده نداره خو خوابم میاد
جیهوپ:نارنگی میخوای
یونگی:چی ارهههه
یونگی ای وای باید برم پیش جیمین و یونجی
ماهم میایم
رفتیم تو اتاق یونجی یه کوچولو چون تعداد مرد ها زیاد بود انگار راحت نبود من رفتم پیش جیمین بقیه رفت پیش یونجی
یونگی:هی جیمین شی
جیمین:هااااا
یونگی:نمردی💀
جیمین:نه چه طور
یونگی:اهههه حیف شد
قیافه جیمین😐
یه سر و صدا میاد از بیرون
رفتم دیدم دوباره کارلوس دعوا داره میکنه
یونجی:س...سلام
جین:ممم هندسامی
یونجی:ممنون(خجالت)
جین:ولی به پای من نمیرسی
همه زدن زیر خنده
1سال بعد
یونگی:جیمینااااا
جیمین:هااااااااااا
یونگی:بیااا کارت دارم
جیمین:منم کارت دارم
یونگی:خو پس بیا
یونگی:خب تو اول بگو
جیمین:خب راستیاتش من من یونجی رو دوس دارمممم
یونگی:اه حاجی پشمام
یونجی ویو
داشتم میرفتم پیش جین کیلید داشتم رفتم تو دا...دا...داشت یه دختر و میبو...سید
جین:هعی تو اینجا چیکار میکنی
یونجی:تو خودت گفتی برای اهنگ جدیدت کمک میخوای
تهدیدم کرد گفت اگه حرفی در این باره بزنی زندت نمیذارم
هولم داد سرم خورد به میز چند دقیقه غش کردم وقتی بیدار شدم پیش یونگی بودم هیچکس نمیدونست چی شده
یه هو جین اومد تو و....
شرط بعدی
20 کامنت
2لایک
۲.۵k
۰۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.