عشق یا قتل پارت ۱۹ ق ۲
پ ۱۹ ق ۲ : ......اونقدر افراد هم نبود کنارشون!.....حدقل ۵ تا ماشین ک فقط دوتاش دو نفر آدم داشت و بقیه ماشین ها خود تهیونگ و بقیه بودن.....آدم های تهیونگ....مشغول اون مواد ها هستن....و دارن تلاش میکنن خاموشش کنن تا کل مکان آتیش نگرفته
جلوی کارخونه ایستاد....و کلت طلاییش رو حاضر کرد.....با جیمین از ماشین پیاده شد و با احتیاط به طرف در کارخونه رفتن.....تهیونگ این طرف در و جونگ کوک اون طرف نامجون جلو اومد تا در رو باز کنه......بعد صدای تق مانندی در باز شد .....نامجون عقب رفت...... هدف گرفته بودن.....در رو هول داد..... تهیونگ با نمایان شدن ا/ت ای ک وسط کارخونه بیهوش بود بدون نگاه به چیز دیگه ای دوید و خودشو بهش رسوند تو آغوش خودش گرفتش
تهیونگ...ا/ت ... عشقم....بیدار شو اومدم!
ا/ت با ضربه هایی ک به صورتش خورد نگاه کرد.....با دیدن تهیونگ ترسید و با وحشت کلمه هاش رو ادا کرد
ا/ت...تهیونگ... نه نباید میومدی! .....جونگ کوک .....نقشس!
تهیونگ فهمید عجب رو دستی خورده.....به طرف جونگ کوک نگاه کرد....جلوی در نامجون اینا رو بیهوش کرده بودن و فقط خودش و افراداش ایستاده بودن.....با نیشخندی در رو بست
تهیونگ.....جونگ کوککککککک....خیلی نامردی!!!دیگه هرگز هانا رو بهت نمیدم!!!!!!!!!!!!
/فلش بک / ( مال اون موقعیه ک ا/ت گم شده بود برای همین جونگ کوک مشروب زیاد میخوره )
جونگ کوک وارد اتاقش شد شیشه مشروبش رو برداشت و لیوانشو پر کرد ... تا خواست قلوپی بخوره گوشیش زنگ خورد......لیوانو سر جاش شوند و گوشی رو برداشت
+ به به می وونگ! چه عجب دلی به ما دادی و زنگی زدی!
- باید حرف بزنیم
+ یک من جایی نمیام دو خودت پا داری سه اگه مهم باشه حضوری هم میشه
بدون اینکه اجازه کلام دیگه ای بده گوشی رو قط کرد
پیام : منتظر باش میام!
بعد چند دقیقه یونگی اومد
یونگی .... می وونگ اومده!
+ اوکی
یه قلوپ دیگه از مشروبش خورد و بلند شد رفت پایین
جلوی کارخونه ایستاد....و کلت طلاییش رو حاضر کرد.....با جیمین از ماشین پیاده شد و با احتیاط به طرف در کارخونه رفتن.....تهیونگ این طرف در و جونگ کوک اون طرف نامجون جلو اومد تا در رو باز کنه......بعد صدای تق مانندی در باز شد .....نامجون عقب رفت...... هدف گرفته بودن.....در رو هول داد..... تهیونگ با نمایان شدن ا/ت ای ک وسط کارخونه بیهوش بود بدون نگاه به چیز دیگه ای دوید و خودشو بهش رسوند تو آغوش خودش گرفتش
تهیونگ...ا/ت ... عشقم....بیدار شو اومدم!
ا/ت با ضربه هایی ک به صورتش خورد نگاه کرد.....با دیدن تهیونگ ترسید و با وحشت کلمه هاش رو ادا کرد
ا/ت...تهیونگ... نه نباید میومدی! .....جونگ کوک .....نقشس!
تهیونگ فهمید عجب رو دستی خورده.....به طرف جونگ کوک نگاه کرد....جلوی در نامجون اینا رو بیهوش کرده بودن و فقط خودش و افراداش ایستاده بودن.....با نیشخندی در رو بست
تهیونگ.....جونگ کوککککککک....خیلی نامردی!!!دیگه هرگز هانا رو بهت نمیدم!!!!!!!!!!!!
/فلش بک / ( مال اون موقعیه ک ا/ت گم شده بود برای همین جونگ کوک مشروب زیاد میخوره )
جونگ کوک وارد اتاقش شد شیشه مشروبش رو برداشت و لیوانشو پر کرد ... تا خواست قلوپی بخوره گوشیش زنگ خورد......لیوانو سر جاش شوند و گوشی رو برداشت
+ به به می وونگ! چه عجب دلی به ما دادی و زنگی زدی!
- باید حرف بزنیم
+ یک من جایی نمیام دو خودت پا داری سه اگه مهم باشه حضوری هم میشه
بدون اینکه اجازه کلام دیگه ای بده گوشی رو قط کرد
پیام : منتظر باش میام!
بعد چند دقیقه یونگی اومد
یونگی .... می وونگ اومده!
+ اوکی
یه قلوپ دیگه از مشروبش خورد و بلند شد رفت پایین
۶۲.۲k
۰۷ مرداد ۱۴۰۰