مرگ تا عشق پارت ۱۸
از زبان کوک :
کارم توی شرکت تموم شده بود به سمت عمارت رفتم.
داخل عمارت شدم به سمت اتاقم رفتم لباسم عوض کردم و از پله پایین رفتم میز ناهار آماده بود .
نشستم سر میز که یکی در زد اجوما در را باز کرد .
ایو بود ولی امروز خیلی دیر اومده بود خونه. سلام کرد به سمت اتاقش دوید .
دستش خونی بود .
یاد ات افتادم.
به اجوما گفتم غذا خورده.
اجوما:ارباب ات ۱ ساعت پیش از مدرسه اومد بهش گفتم لباسش عوض کنه بیاد ناهارش بگیره بله داخل اتاق بخوره اما گفت فعلا چیزی نمیخوام.
بعد سریع به سمت اتاقش رفت رفتن داخل اتاقش رفتم و دیدم یه دستمال خونی توی دست شه و یکی از دست هاش روی صورتش .
رفتم نزدیکش و دستش از روی صورتش برداشتم و با صورت زخمیش که مر خون بود مواجه شدم.
از اتاق اومدم بیرون تا برم جعبه کمک و های اولیه را بیارم و صورتش پانسمان کنم که شما اومدید
کارم توی شرکت تموم شده بود به سمت عمارت رفتم.
داخل عمارت شدم به سمت اتاقم رفتم لباسم عوض کردم و از پله پایین رفتم میز ناهار آماده بود .
نشستم سر میز که یکی در زد اجوما در را باز کرد .
ایو بود ولی امروز خیلی دیر اومده بود خونه. سلام کرد به سمت اتاقش دوید .
دستش خونی بود .
یاد ات افتادم.
به اجوما گفتم غذا خورده.
اجوما:ارباب ات ۱ ساعت پیش از مدرسه اومد بهش گفتم لباسش عوض کنه بیاد ناهارش بگیره بله داخل اتاق بخوره اما گفت فعلا چیزی نمیخوام.
بعد سریع به سمت اتاقش رفت رفتن داخل اتاقش رفتم و دیدم یه دستمال خونی توی دست شه و یکی از دست هاش روی صورتش .
رفتم نزدیکش و دستش از روی صورتش برداشتم و با صورت زخمیش که مر خون بود مواجه شدم.
از اتاق اومدم بیرون تا برم جعبه کمک و های اولیه را بیارم و صورتش پانسمان کنم که شما اومدید
۵۲.۲k
۰۱ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.