وقتی داشتم آهنگ گوش میدادم part 2
جونگ کوک یهو اومد روی تخت کنارم دراز کشید.
ساعت ۱۱:۴۵ دقیقه بود
اصلا حواسم به ساعت نبود )
جونگ کوک : نمیخوای بخوابی عشقم ؟!
ا/ت : چرا باید دوباره بخوابم ؟
جونگ کوک : ساعت و نگاه کن فردا روز مهمی
باید با اعضا بریم مراسم (P.S.P.Y).
ا/ت:
تازه به خودم اومدم و دیدم ساعت ۱۱:۴۸ دیقه شده
ا/ت: تو بگیر بخواب .
جونگ کوک: مگه تو نمیخوای بخوبی !؟
ا/ت : همین الان از خواب بیدارشدم ،قطعا
خوابم نمیبره میرم یه فیلم کوتاهی ببینم
برمیگردم.
جونگ کوک : خیله خب.
ا/ت:
تارفتم توی اتاق نشیمن تلویزیون رو روشن کردم
صدای عجیبی از تو آشپز خونه اومد .
سریععععع خودم و رسوندم به جونگ کوک و
جیغ زدم .
جونگ کوک: خدای من ، چته ترسیدم چیشده ؟
ا/ت: از توی آشپز خونه یه صدای خیلی عجیبی اومد
من خیلی ترسیدم .!
ا/ت:
روی تخت به نشوی ترس نشستم
جونگ کوک از پشت بغلم کردو پتورو بامن تقسیم کرد
جونگ کوک : من اینجام ،نترس جیگرم💕......
ساعت ۱۱:۴۵ دقیقه بود
اصلا حواسم به ساعت نبود )
جونگ کوک : نمیخوای بخوابی عشقم ؟!
ا/ت : چرا باید دوباره بخوابم ؟
جونگ کوک : ساعت و نگاه کن فردا روز مهمی
باید با اعضا بریم مراسم (P.S.P.Y).
ا/ت:
تازه به خودم اومدم و دیدم ساعت ۱۱:۴۸ دیقه شده
ا/ت: تو بگیر بخواب .
جونگ کوک: مگه تو نمیخوای بخوبی !؟
ا/ت : همین الان از خواب بیدارشدم ،قطعا
خوابم نمیبره میرم یه فیلم کوتاهی ببینم
برمیگردم.
جونگ کوک : خیله خب.
ا/ت:
تارفتم توی اتاق نشیمن تلویزیون رو روشن کردم
صدای عجیبی از تو آشپز خونه اومد .
سریععععع خودم و رسوندم به جونگ کوک و
جیغ زدم .
جونگ کوک: خدای من ، چته ترسیدم چیشده ؟
ا/ت: از توی آشپز خونه یه صدای خیلی عجیبی اومد
من خیلی ترسیدم .!
ا/ت:
روی تخت به نشوی ترس نشستم
جونگ کوک از پشت بغلم کردو پتورو بامن تقسیم کرد
جونگ کوک : من اینجام ،نترس جیگرم💕......
۷۸.۸k
۱۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.