bad girl mafia
پارت ۲۳...
مکان : نمایشگاه نقاشی / بخش 5
ویو راوی : از دید پسرا
تهیونگ سریع از طریق راهنمایی جیمین رفت توی ون :
تهیونگ : موقعیت چطوره همه سالمن ؟
جیمین : اره اره نگران نباش فقط ....
تهیونگ : فقط چی ؟
جیمین : بیخیال مهم نیست
تهیونگ دقیقا ون و جلوی عمارت پارک کرد و همه نگاهها برگشت به سمت ون. بقیه اعضا هم توی حیاط عمارت در حال جنگ بودن ، تهیونگ با بقیه پسرا در ارتباط بود :
تهیونگ : احیانا نمیخواین سوار شید آقایون
یونگی : برا تو یکی دارم تو این مواقع هم مزه میریزی
جین : الان وقت این حرفاس ؟
جیمین : اون و ولش کنید سریع بیاید توی ون یه موضوع مهمی و باید بگم .
همه با هم به جز جونگ کوک :
دریافت شد
ولی اینکه جی کی جواب نداد دور از چشم جیمین نبود اون فهمید ولی به بقیه نگفت که نگران نباشند بلاخره هر کسی هم بود باید مواظب داداش کوچیکه میبود. هر چند اونا فقط دوست بودند و واقعا برادر هم نبودن ولی بعد از اینکه چند سال باهم زندگی کردن دلیل نفس کشیدن همدیگه شدن. با اینکه آکیرو باند مافیای جدایی داشت ولی آکیرو بود که از اول باعث دیدار پسرا با همدیگه و تشکیل بزرگترین باند مافیای کره شد .
جیمین همینطوری سعی میکرد با جونگ کوک ارتباط برقرار کنه و یا با ردیابی که توی دکمه هر هفت نفر جا ساز شده بود بفهمه اون کجاس ولی غافل از اینکه جی کی و آکیرو توی چه وضعیتی بود .
مکان : نمایشگاه نقاشی / بخش 6
ویو جونگ کوک:
من بعد اون اتفاق سریع از پله ها پایین اومدم و خواستم به بیرون برم که فهمیدم
در سالنی که راه ورود و خروجش از اونجا بوده تا به پشت بوم برسه بسته شده!
توی بد دردسری افتادم از یه طرف ایرپادم رو گم کرده بودم و از طرف دیگه ایم ردیاب توی دکمه لباسم افتاده بود و هیچ راه ارتباطی ای با پسرا نداشتم
فقط دوتا راه داشتم اولیش این بود که در به اون بزرگی که حدودا دو متر بود رو بشکنم دومین راه هم این بود که از ارتفاع پشت بوم به همراه اکیرو بپرم، اگه اکیرو نبود قطعا از راه دوم موفق میشدم ولی با وجود اکیرو احتمال فرود سالم و زنده موندنمون ۲۵٪ بود
از یه طرفیم صدای آژیر پلیس هر دقیقه بهمون نزدیکتر میشد یعنی واقعا بهتر از این نمیشد
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم راه دوم رو انتخاب کنم
پس اکیرو رو زمین گذاشتم و کتم رو در اوردم و برای احتیاط روش انداختم که اگه احیانا اون پارچه کنار رفت کتم بتونه کمی بدنش رو بپوشونه
بعدش سمت در رفتم و شروع کردم لگد زدن بهش بعد ۳۰ ثانیه که چند تا ضربه به در زده بودم فقط ترک برداشته بود، میتونستم درو بشکونم ولی زمان زیادی لازم داشتم و همین الانم دیر شده بود!....
ببخشید انقدر دیر شد اصلا حالم خوب نبود
دوستتون دارم❤
مکان : نمایشگاه نقاشی / بخش 5
ویو راوی : از دید پسرا
تهیونگ سریع از طریق راهنمایی جیمین رفت توی ون :
تهیونگ : موقعیت چطوره همه سالمن ؟
جیمین : اره اره نگران نباش فقط ....
تهیونگ : فقط چی ؟
جیمین : بیخیال مهم نیست
تهیونگ دقیقا ون و جلوی عمارت پارک کرد و همه نگاهها برگشت به سمت ون. بقیه اعضا هم توی حیاط عمارت در حال جنگ بودن ، تهیونگ با بقیه پسرا در ارتباط بود :
تهیونگ : احیانا نمیخواین سوار شید آقایون
یونگی : برا تو یکی دارم تو این مواقع هم مزه میریزی
جین : الان وقت این حرفاس ؟
جیمین : اون و ولش کنید سریع بیاید توی ون یه موضوع مهمی و باید بگم .
همه با هم به جز جونگ کوک :
دریافت شد
ولی اینکه جی کی جواب نداد دور از چشم جیمین نبود اون فهمید ولی به بقیه نگفت که نگران نباشند بلاخره هر کسی هم بود باید مواظب داداش کوچیکه میبود. هر چند اونا فقط دوست بودند و واقعا برادر هم نبودن ولی بعد از اینکه چند سال باهم زندگی کردن دلیل نفس کشیدن همدیگه شدن. با اینکه آکیرو باند مافیای جدایی داشت ولی آکیرو بود که از اول باعث دیدار پسرا با همدیگه و تشکیل بزرگترین باند مافیای کره شد .
جیمین همینطوری سعی میکرد با جونگ کوک ارتباط برقرار کنه و یا با ردیابی که توی دکمه هر هفت نفر جا ساز شده بود بفهمه اون کجاس ولی غافل از اینکه جی کی و آکیرو توی چه وضعیتی بود .
مکان : نمایشگاه نقاشی / بخش 6
ویو جونگ کوک:
من بعد اون اتفاق سریع از پله ها پایین اومدم و خواستم به بیرون برم که فهمیدم
در سالنی که راه ورود و خروجش از اونجا بوده تا به پشت بوم برسه بسته شده!
توی بد دردسری افتادم از یه طرف ایرپادم رو گم کرده بودم و از طرف دیگه ایم ردیاب توی دکمه لباسم افتاده بود و هیچ راه ارتباطی ای با پسرا نداشتم
فقط دوتا راه داشتم اولیش این بود که در به اون بزرگی که حدودا دو متر بود رو بشکنم دومین راه هم این بود که از ارتفاع پشت بوم به همراه اکیرو بپرم، اگه اکیرو نبود قطعا از راه دوم موفق میشدم ولی با وجود اکیرو احتمال فرود سالم و زنده موندنمون ۲۵٪ بود
از یه طرفیم صدای آژیر پلیس هر دقیقه بهمون نزدیکتر میشد یعنی واقعا بهتر از این نمیشد
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم راه دوم رو انتخاب کنم
پس اکیرو رو زمین گذاشتم و کتم رو در اوردم و برای احتیاط روش انداختم که اگه احیانا اون پارچه کنار رفت کتم بتونه کمی بدنش رو بپوشونه
بعدش سمت در رفتم و شروع کردم لگد زدن بهش بعد ۳۰ ثانیه که چند تا ضربه به در زده بودم فقط ترک برداشته بود، میتونستم درو بشکونم ولی زمان زیادی لازم داشتم و همین الانم دیر شده بود!....
ببخشید انقدر دیر شد اصلا حالم خوب نبود
دوستتون دارم❤
۶.۰k
۱۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.