فیک جونگ کوک ( سرنوشت من ) پارت 3
که یه دفعه دستت رو از پشت میکشه و لباش رو روی لبات میزاره شک بهت وارد شده اخه چرا الان این کار رو کرد یعنی عاشقم شده که یه دفعه صدای چیلیک اومد که دید با گوشیش از خودتون سلفی گرفته که ازش جدا میشی و میگی:یاااا این چا کاری بود کردی گفت :ههه فکر کردی عاشقت شدم اما کور خوندی براکرم ریختن این کار رو باهات کردم که شونه هاش رو گرفتی که گوشی رو که با دستش گرفته بگیری که یه صدایی اومد شما اینجا چی کار میکنید که برگشتیند و دیدید مدیره سریع از کوکی جدا شدی که مدیر گفت :نوچ نوچ نوچ بزارید به سنه قانونی برسید بعد شروع کنید به خوردن لب های هم دیگه که تو گفتی :نه نه نه ما هیچ کاری نکردیم که کوکی گفت :واقعا که اقای مدیر فکر کردین من با این دختره ی خراب کار بی همه چی لاس زنی میکنم هههه واقعا که یه نگاهی بهش میکنی که صدای زنگ اومد و مدیر گفت خوب حالا که
هیچ کاری نکردین برید سر کلاساتون و جونکوک سریع رفت و تو هنوز تو راه رو بودی واقعا ناراحت شدی که این رو بهت گفت و اینکه دروغ گفت بود تا اینکه .......
شرطا:
لایکا:15
کامنت:10
هیچ کاری نکردین برید سر کلاساتون و جونکوک سریع رفت و تو هنوز تو راه رو بودی واقعا ناراحت شدی که این رو بهت گفت و اینکه دروغ گفت بود تا اینکه .......
شرطا:
لایکا:15
کامنت:10
۶.۰k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.