بازیکن پارت ۱۱
نیکولای : کمک کمککک منو از دست دو تا جنایتکار « نگاه کردن به من و فئودور » نجات بدین
و نیکولای تا پارکینگ مافیا دوید من و فئودور هم دنبالش دویدیم
۲۰ دقیقه بعد
تا ۲۰ دقیقه دنبال نیکولای دویدیم
از زبان من « نویسنده » :
نیکولای دست هاش رو به نشونه تسلیم بالا اورد
نیکولای : باشه باشه تسلیم حالا دیگه فرار نمیکنم
فئودور و من به همدیگه نگاه کردیم و بعد با خنده به سمت نیکولای رفتیم.
من: حالا که تسلیم شدی، باید به ما بگی که چرا اینقدر ترسیده بودی ؟
نیکولای: چون شما دو تا جنایتکار به نظر میرسیدید ؟
فئودور: ما فقط میخواستیم کمی خوش بگذرانیم!
نیکولای: خوش گذرانی شما یعنی من باید فرار کنم؟
من: فقط یک شوخی بود
نیکولای : ...................
نیکولای : واقعاً یه شوخی بود داشتین من رو میکشتین
فئودور : چرا همچین فکری کردی نیکولای ؟
من : چرا همچین فکری کردی ؟
نیکولای : اول به خودتون نگاه کنین * با خنده *
من و فئودور بهم نگاه کردیم
من : خوب
نیکولای : درست شبیه خلافکار ها هستی
کویو : با نیکولای موافقم * با خنده *
من و فئودور : خالههههههههههه
تا پارت بعدی جانه
و نیکولای تا پارکینگ مافیا دوید من و فئودور هم دنبالش دویدیم
۲۰ دقیقه بعد
تا ۲۰ دقیقه دنبال نیکولای دویدیم
از زبان من « نویسنده » :
نیکولای دست هاش رو به نشونه تسلیم بالا اورد
نیکولای : باشه باشه تسلیم حالا دیگه فرار نمیکنم
فئودور و من به همدیگه نگاه کردیم و بعد با خنده به سمت نیکولای رفتیم.
من: حالا که تسلیم شدی، باید به ما بگی که چرا اینقدر ترسیده بودی ؟
نیکولای: چون شما دو تا جنایتکار به نظر میرسیدید ؟
فئودور: ما فقط میخواستیم کمی خوش بگذرانیم!
نیکولای: خوش گذرانی شما یعنی من باید فرار کنم؟
من: فقط یک شوخی بود
نیکولای : ...................
نیکولای : واقعاً یه شوخی بود داشتین من رو میکشتین
فئودور : چرا همچین فکری کردی نیکولای ؟
من : چرا همچین فکری کردی ؟
نیکولای : اول به خودتون نگاه کنین * با خنده *
من و فئودور بهم نگاه کردیم
من : خوب
نیکولای : درست شبیه خلافکار ها هستی
کویو : با نیکولای موافقم * با خنده *
من و فئودور : خالههههههههههه
تا پارت بعدی جانه
۳۱۶
۲۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.