گل خونین قسمت اول
شدو: ماریا همین الان از اینجا برو!..
ماریا: من ولت نمیکنم شدو تو نمیتونم باید باهم بریم.
شدو: ماریا همین الان برو دارن میان..
ماریا: نه شدو نمیرم باید باهم بریم..
شدو: ماریا همین الان برو باید خودم ببرمت..
ماریا: نه شدو توهم بیا..
شدو: ببقشید ماریا
ماریا: شدووووو.........
ماریا: شدو کـــــــــمـــــــــــــکــــــــ..
شدو: ماریا نـــــــه مـــــــاریـــــــــــا..!؟!؟!؟!!!!!!
ماریا: شدو
شدو: ماریا دارم میام وای دار در بست میشه عه..
شدو: باید یه کار کنم..
........ ــ
ماریا: شـ د و..
شدو: نهنه ماریا...
شدو: ماریا
این داستان ادام دارد...
ماریا: من ولت نمیکنم شدو تو نمیتونم باید باهم بریم.
شدو: ماریا همین الان برو دارن میان..
ماریا: نه شدو نمیرم باید باهم بریم..
شدو: ماریا همین الان برو باید خودم ببرمت..
ماریا: نه شدو توهم بیا..
شدو: ببقشید ماریا
ماریا: شدووووو.........
ماریا: شدو کـــــــــمـــــــــــــکــــــــ..
شدو: ماریا نـــــــه مـــــــاریـــــــــــا..!؟!؟!؟!!!!!!
ماریا: شدو
شدو: ماریا دارم میام وای دار در بست میشه عه..
شدو: باید یه کار کنم..
........ ــ
ماریا: شـ د و..
شدو: نهنه ماریا...
شدو: ماریا
این داستان ادام دارد...
۷۷
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.