سایه سیاه (F2) pt²⁹
جیمین : بهتره اماده بشی
دایانا : اره الان اماده میشم
دایانا : جلیقه ضد گلولمو پوشیدم کمربند چاقومو ( نوعی ابزار نظامی ، کمربندی که دور تا دور میشه توش چاقو گذاشت) بستم و یه کاپشن چرمی ام روش پوشیدم اسلحمو برداشتم سعی کردم موهامو ببندم تا مانع دیدم نشه ولی چون کوتاه بودن یکم سخت بود کولمو برداشتم بمب ها و وسایلو گذاشتم توش
ساعت 2:
راوی : جیمین و دایانا به همراه اقای لی و گروه سوار ماشین هاشون شدن و به سمت عمارت جی کانگ حرکت کردند همه همراهشون بیسیم داشتن و از این طریق باهم در ارتباط بودن بعد از 40 دقیقه به نزدیکی عمارت جی کانگ رسیدن دایانا به گروه تک تیرانداز دستور مستقر شدن داد و همه 7 عضو اون گروه بعد از ۵ دقیقه در موقعیت هاشون مستقر شدن
دایانا همراه گروه یک ، جیمین همراه گروه 2 و اقای لی هم همراه گروه 3 بود،
دایانا به همراه گروه یک از ضلع جنوبی ساختمون وارد شدن و افراد جی کانگ رو کشتن و تونستن از در پشتی ساختمون وارد بشن
دایانا ؛ کسی توی حیاط نبود فقط جلوی در دو نفر بودن خیلی اروم و بی صر صدا رفتم جلوی در و اون دو نفرو کشتیم بعد با بیسیم به گروه ۲و۳ گفتیم بیایین ما هم رفتیم تو ساختمون
جیمین ؛ وقتی وارد حیاط شدیم کسی نبود فقط دو تا باذیگار که روی زمین افتاده بودن رفتیم داخل ساختمون
دایانا گروهو فرستادم برن سمت افرادش و منم رفتم تا بمب گذاریو انجام بدم تو سالن بودم از پله ها رفتم بالا توی راهرو بمب هایی که از قبل اماده کردم رو روی دیوارا گذاشتم رفتم توی یه سالن کتمو در اوردمو و خواستم بمبارو تنظیم کنم که یهو یه صدایی از پشت سرم اومد
&: بی سر و صدا برگرد
دایانا؛ داشتم برمیگشتم که اسلحمو برداشتمو به سمتش گرفتم ولی وقتی دیدمش اینقدر شوکه شدم که نفهمیدم چیشد یهو بهم شلیک کرد و گلوله به پهلوم خورد
& ؛ داشتم توی راهرو راه میرفتم که دیدم یه نفر رفت توی سالن اصلی اسلحمو برداشتمو رفتم از پشت صداش کردم اسلحشو گرفت به طرفم اما نگار با دیدنم تعجب کرد و حواسش پرت شد منم بهش شلیک کردم ولی اون همونطور نگام میکرد
دایانا ؛ نمیتونستم حرف بزنم پهلوم درد میکرد ولی بدرتر از اون این بود که اون دقیقا شبیه جیمین بود حتی باهم مو نمیزدن اون جیهون بود برادر جیمین ، اون نمرده این همه سال جی کانگ فریبشون داده
&: حرف بزن ببینم تو کی هستی ؟
دایانا : اههههه.... اگه داداشت بفهمه منو زدی میکشتت
&: چی داداشم ؟ من برادر ندارم
دایانا : مگه تو جیهون نیستی ؟
& : تو منو از کجا میشناسی ؟
دایانا : اههه .....، ایییی.... من از طرف پدرت اومدم الان وقت توضیح دادنش نیست ولی اینو بدون برادرت جیمین پایینه و نباید بفهمه من زخمی شدم متوجه شدی
&: چرا اومدین اینجا همین الان باید برید ؟ اگه کانگ بفهمه خانوادمو میکشه
دایانا : من از جونم گذشتم تا انتقام پدرتو از جی کانگ بگیرم حالا که فهمیدم تو زنده ای مطمئن باش اگه تیکه تیکه ام بشم این کارو میکنم
دایانا ؛ کتمو پوشیدم زیپشو بستم تا جیمین نبینه که زخمی شدم بلند شدم توی سالن بمب گذاری کردم و همراه جیهون رفتم بیرون
راوی : جیهون و دایانا رفتن بیرون ولی توی راهرو یکی از بادیگاردا اونا رو دید
#: اون دختر کیه جیهون ؟
جیهون : اون ؟ هیچکس
دایانا : هییی اقا بیا اینجا لطفا
جیهون : چیکار میکنی ؟
#: چیه ؟ تو کی هستی
دایانا ؛ با یه ضربه زدم به گردنش و بیهوش شد
دایانا : زود باش بریم
جیهون : تو دیگه کی هستی
دایانا : اتاق کانگ کجاست
جیهون : دنبالم بیا
راوی : جیهوون و دایانا اتاق کانگ
دایانا رفت داخل کانگ خواب بود و دایانا به شونه کانگ شلیک میکنه و دست و پای کانگ رو می بنده اتاق رو بمب گذاری میکنه و میرن طبقه پایین
جیمین ویو :
تمام افراد کانگ رو کشتیم خدمتکارارو از عمارت بردیم بیرون
دایانا : جیمین شما کجایین ؟
جیمین : ما تو حیاطیم همه رو بریدم بیرون دایانا زود باش بریم
دایانا : یه نفر دیگه هست میفرستمش پیشت منم زود میام هنوز مونده
جیمین : ولی دایانا صبر کن منم میام
دایانا : جیمین حق نداری پاتو بزاری داخل وگرنه
دایانا : اره الان اماده میشم
دایانا : جلیقه ضد گلولمو پوشیدم کمربند چاقومو ( نوعی ابزار نظامی ، کمربندی که دور تا دور میشه توش چاقو گذاشت) بستم و یه کاپشن چرمی ام روش پوشیدم اسلحمو برداشتم سعی کردم موهامو ببندم تا مانع دیدم نشه ولی چون کوتاه بودن یکم سخت بود کولمو برداشتم بمب ها و وسایلو گذاشتم توش
ساعت 2:
راوی : جیمین و دایانا به همراه اقای لی و گروه سوار ماشین هاشون شدن و به سمت عمارت جی کانگ حرکت کردند همه همراهشون بیسیم داشتن و از این طریق باهم در ارتباط بودن بعد از 40 دقیقه به نزدیکی عمارت جی کانگ رسیدن دایانا به گروه تک تیرانداز دستور مستقر شدن داد و همه 7 عضو اون گروه بعد از ۵ دقیقه در موقعیت هاشون مستقر شدن
دایانا همراه گروه یک ، جیمین همراه گروه 2 و اقای لی هم همراه گروه 3 بود،
دایانا به همراه گروه یک از ضلع جنوبی ساختمون وارد شدن و افراد جی کانگ رو کشتن و تونستن از در پشتی ساختمون وارد بشن
دایانا ؛ کسی توی حیاط نبود فقط جلوی در دو نفر بودن خیلی اروم و بی صر صدا رفتم جلوی در و اون دو نفرو کشتیم بعد با بیسیم به گروه ۲و۳ گفتیم بیایین ما هم رفتیم تو ساختمون
جیمین ؛ وقتی وارد حیاط شدیم کسی نبود فقط دو تا باذیگار که روی زمین افتاده بودن رفتیم داخل ساختمون
دایانا گروهو فرستادم برن سمت افرادش و منم رفتم تا بمب گذاریو انجام بدم تو سالن بودم از پله ها رفتم بالا توی راهرو بمب هایی که از قبل اماده کردم رو روی دیوارا گذاشتم رفتم توی یه سالن کتمو در اوردمو و خواستم بمبارو تنظیم کنم که یهو یه صدایی از پشت سرم اومد
&: بی سر و صدا برگرد
دایانا؛ داشتم برمیگشتم که اسلحمو برداشتمو به سمتش گرفتم ولی وقتی دیدمش اینقدر شوکه شدم که نفهمیدم چیشد یهو بهم شلیک کرد و گلوله به پهلوم خورد
& ؛ داشتم توی راهرو راه میرفتم که دیدم یه نفر رفت توی سالن اصلی اسلحمو برداشتمو رفتم از پشت صداش کردم اسلحشو گرفت به طرفم اما نگار با دیدنم تعجب کرد و حواسش پرت شد منم بهش شلیک کردم ولی اون همونطور نگام میکرد
دایانا ؛ نمیتونستم حرف بزنم پهلوم درد میکرد ولی بدرتر از اون این بود که اون دقیقا شبیه جیمین بود حتی باهم مو نمیزدن اون جیهون بود برادر جیمین ، اون نمرده این همه سال جی کانگ فریبشون داده
&: حرف بزن ببینم تو کی هستی ؟
دایانا : اههههه.... اگه داداشت بفهمه منو زدی میکشتت
&: چی داداشم ؟ من برادر ندارم
دایانا : مگه تو جیهون نیستی ؟
& : تو منو از کجا میشناسی ؟
دایانا : اههه .....، ایییی.... من از طرف پدرت اومدم الان وقت توضیح دادنش نیست ولی اینو بدون برادرت جیمین پایینه و نباید بفهمه من زخمی شدم متوجه شدی
&: چرا اومدین اینجا همین الان باید برید ؟ اگه کانگ بفهمه خانوادمو میکشه
دایانا : من از جونم گذشتم تا انتقام پدرتو از جی کانگ بگیرم حالا که فهمیدم تو زنده ای مطمئن باش اگه تیکه تیکه ام بشم این کارو میکنم
دایانا ؛ کتمو پوشیدم زیپشو بستم تا جیمین نبینه که زخمی شدم بلند شدم توی سالن بمب گذاری کردم و همراه جیهون رفتم بیرون
راوی : جیهون و دایانا رفتن بیرون ولی توی راهرو یکی از بادیگاردا اونا رو دید
#: اون دختر کیه جیهون ؟
جیهون : اون ؟ هیچکس
دایانا : هییی اقا بیا اینجا لطفا
جیهون : چیکار میکنی ؟
#: چیه ؟ تو کی هستی
دایانا ؛ با یه ضربه زدم به گردنش و بیهوش شد
دایانا : زود باش بریم
جیهون : تو دیگه کی هستی
دایانا : اتاق کانگ کجاست
جیهون : دنبالم بیا
راوی : جیهوون و دایانا اتاق کانگ
دایانا رفت داخل کانگ خواب بود و دایانا به شونه کانگ شلیک میکنه و دست و پای کانگ رو می بنده اتاق رو بمب گذاری میکنه و میرن طبقه پایین
جیمین ویو :
تمام افراد کانگ رو کشتیم خدمتکارارو از عمارت بردیم بیرون
دایانا : جیمین شما کجایین ؟
جیمین : ما تو حیاطیم همه رو بریدم بیرون دایانا زود باش بریم
دایانا : یه نفر دیگه هست میفرستمش پیشت منم زود میام هنوز مونده
جیمین : ولی دایانا صبر کن منم میام
دایانا : جیمین حق نداری پاتو بزاری داخل وگرنه
۳۲.۴k
۲۰ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.