پارت ۱
کاکتوس رنگی 🌈🌵
ات ویو : سلام من ات هستم یه دختر ۲۱ ساله از خانوادم ترد شدم ولی امیدمو از دست ندادم برای اینکه اجاره خواب بدم باید کار کنم ی جا خبر گرفتم برم از خونه اومدم بیرون و سوار ماشین شدم و بعد از نیم ساعت رسیدم به امارات انقد بزرگ بود ک در اصلی رو بعد از ۱۰ دقیقه پیدا جردم زنگ رو زدم آجوما در رو باز کرد و گفت: سلام دختر شما پرستار آقای جئون هستید گفتم : بله آجوما من
نذاشت حرفمو کامل بزنم گفت: خب دختر جلو در زشته بیا داخل گفتم : چشم آجوما
رفتم داخل انقد بزرگ بود ک توش گم میشدیم
ک یدفه با صدای آجوما ب خودم اومدم ک گفت : خب دختر رسیدم
در زد و ی صدای بمی از داخل اتاق اومد
گفت : بیا تو
با آجوما رفتیم تو یه مرد بزرگ هیکل روی تخت پنبه ایی خوابیده بود
چشماش منو ب خودش جذب کرد انقد صداش ب دلم نشت ک با صدای آجوما ب خودم اومدم
آجوما: خب دختر خودتو معرفی کن من میرم
ات : چشم آجوما
ات : سلام تعظمی کوتاهیکردم و گفتم من پارک ات هستم من پرس
نذاشت حرفمو کامل بگم ک گفت باش فهمیدم اتاقتو ب آجوما بگو نشون بده
گفتم چشم و از اتاق خارج شدم
ک یدفه
در خماری بمانید :) 🤣
ات ویو : سلام من ات هستم یه دختر ۲۱ ساله از خانوادم ترد شدم ولی امیدمو از دست ندادم برای اینکه اجاره خواب بدم باید کار کنم ی جا خبر گرفتم برم از خونه اومدم بیرون و سوار ماشین شدم و بعد از نیم ساعت رسیدم به امارات انقد بزرگ بود ک در اصلی رو بعد از ۱۰ دقیقه پیدا جردم زنگ رو زدم آجوما در رو باز کرد و گفت: سلام دختر شما پرستار آقای جئون هستید گفتم : بله آجوما من
نذاشت حرفمو کامل بزنم گفت: خب دختر جلو در زشته بیا داخل گفتم : چشم آجوما
رفتم داخل انقد بزرگ بود ک توش گم میشدیم
ک یدفه با صدای آجوما ب خودم اومدم ک گفت : خب دختر رسیدم
در زد و ی صدای بمی از داخل اتاق اومد
گفت : بیا تو
با آجوما رفتیم تو یه مرد بزرگ هیکل روی تخت پنبه ایی خوابیده بود
چشماش منو ب خودش جذب کرد انقد صداش ب دلم نشت ک با صدای آجوما ب خودم اومدم
آجوما: خب دختر خودتو معرفی کن من میرم
ات : چشم آجوما
ات : سلام تعظمی کوتاهیکردم و گفتم من پارک ات هستم من پرس
نذاشت حرفمو کامل بگم ک گفت باش فهمیدم اتاقتو ب آجوما بگو نشون بده
گفتم چشم و از اتاق خارج شدم
ک یدفه
در خماری بمانید :) 🤣
۲۰.۸k
۰۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.