Ma reine : ملکهِ من♥️👸
Ma reine : ملکهِمن♥️👸
متین: بهدیس از خونه فرار کن(اروم)
بهدیس: چرا اقا متین؟
متین: تو بخوای نخوای اینا ترو به زور زن اون میکنن اون هم سن باباته میخوای زن دومش بشی براش بچه بیاری من یک خانومی رو میشناسم ک اگه بری پیشش ترو به پسرا ک زن میخوان میده حالا ۱ ساله یا ۶ ماه
بهدیس:۱ ساله؟ ۶ ماه؟ یعنی چی؟
متین: اونا میشی زن سوریشون ادم پولداره ها برای پسراهاشون زن میخوان یا خدمتکار تو میتونی بری پول خوبی و خونه هم بهت میدن
بهدیس: باید از خونه برم؟
متین: امشب ک ما هستیم شب ک همه خوابیدن فرار کن برو بهت پول و ادرس میدم یک تاکسی بگیر و برو به همون ادرس
بهدیس: بابام چی؟
متین: ما خودمون حواسمون بهش هست
سوگل:دارین چی میگین بهم دیگ؟
متین: هیچی دارم از محسن تعریف میکنم
سوگل: خوبه بیاین شام
سوگل رفت تو خونه ک متین یک پاکت و یک کاغذ بهم داد، شام خوردیم، رفتم تو اتاقم داشتم فکر میکردم ک برم یانه دوست داشتم بمونم ولی خب اینجا میموندم زن یک پیرمرد میشدم،ساعت تقریبا ۲ بود، بلند شدم دیدم همه خوابن لباس هامو پوشیدم و کفش هامو پوشیدم، کفش هام پاره بود و بارون میومد اروم از خونه زدم بیرون بدو بدو میکردم رسیدم سر خیابون،یک اقای حدود ۵۰ سال با تاکسیش وایستاده بود
بهدیس: سلام اقا ببخشید میتونین منو به این ادرس ببرین
اقا: سلام من تا یکمشو میتونم ببرم بقیش باید خودت بری
بهدیس: اشکال نداره
نشستم تو ماشین تاحالا ماشین سوار نشده بودم فقط یک بار ک ۹ سالم بود سوار ماشین متین شدم یکم راه گذشت ک وایستاد
اقا: دوتا کوچه اونور تر ادرس ک دادین؟
بهدیس: پولتون چقدر شداقا؟
اقا: پول نمخواد صلوات بفرست
بهدیس: مرسی اقا ممنون
پیاده شدم و راه افتادم پاهام چون کفش هام پاره بود پاهام خیس شده بود رسیدم به دم در همون خونه در زدم
خانومه: بله بله؟
بهدیس:سلام یک لحظه میاین؟
خانومه امد
خانومه:بله؟
بهدیس: من از طرف اقا متین امدم
خانومه:متین؟(کمی مکث) او پس مهمونی ویژمون توییی بیا
رفتم داخل ک یک خونه با کلی اتاق بود زن ها دختر ها همنجور دراز کشیده بودن منو برد تو این اتاق ها
خانومه: اب اینجا بگیر بخواب امشب تا فردا برات مشتری پیدا کنم
بهدیس:باشه
اینقدر ساده بودم ک نمدونستم چی به چی کی به کی فکر میکردم قراره برم جای ادم هایی خوب ولی اشتباه فکر کردم
(صبح)
متین: بهدیس از خونه فرار کن(اروم)
بهدیس: چرا اقا متین؟
متین: تو بخوای نخوای اینا ترو به زور زن اون میکنن اون هم سن باباته میخوای زن دومش بشی براش بچه بیاری من یک خانومی رو میشناسم ک اگه بری پیشش ترو به پسرا ک زن میخوان میده حالا ۱ ساله یا ۶ ماه
بهدیس:۱ ساله؟ ۶ ماه؟ یعنی چی؟
متین: اونا میشی زن سوریشون ادم پولداره ها برای پسراهاشون زن میخوان یا خدمتکار تو میتونی بری پول خوبی و خونه هم بهت میدن
بهدیس: باید از خونه برم؟
متین: امشب ک ما هستیم شب ک همه خوابیدن فرار کن برو بهت پول و ادرس میدم یک تاکسی بگیر و برو به همون ادرس
بهدیس: بابام چی؟
متین: ما خودمون حواسمون بهش هست
سوگل:دارین چی میگین بهم دیگ؟
متین: هیچی دارم از محسن تعریف میکنم
سوگل: خوبه بیاین شام
سوگل رفت تو خونه ک متین یک پاکت و یک کاغذ بهم داد، شام خوردیم، رفتم تو اتاقم داشتم فکر میکردم ک برم یانه دوست داشتم بمونم ولی خب اینجا میموندم زن یک پیرمرد میشدم،ساعت تقریبا ۲ بود، بلند شدم دیدم همه خوابن لباس هامو پوشیدم و کفش هامو پوشیدم، کفش هام پاره بود و بارون میومد اروم از خونه زدم بیرون بدو بدو میکردم رسیدم سر خیابون،یک اقای حدود ۵۰ سال با تاکسیش وایستاده بود
بهدیس: سلام اقا ببخشید میتونین منو به این ادرس ببرین
اقا: سلام من تا یکمشو میتونم ببرم بقیش باید خودت بری
بهدیس: اشکال نداره
نشستم تو ماشین تاحالا ماشین سوار نشده بودم فقط یک بار ک ۹ سالم بود سوار ماشین متین شدم یکم راه گذشت ک وایستاد
اقا: دوتا کوچه اونور تر ادرس ک دادین؟
بهدیس: پولتون چقدر شداقا؟
اقا: پول نمخواد صلوات بفرست
بهدیس: مرسی اقا ممنون
پیاده شدم و راه افتادم پاهام چون کفش هام پاره بود پاهام خیس شده بود رسیدم به دم در همون خونه در زدم
خانومه: بله بله؟
بهدیس:سلام یک لحظه میاین؟
خانومه امد
خانومه:بله؟
بهدیس: من از طرف اقا متین امدم
خانومه:متین؟(کمی مکث) او پس مهمونی ویژمون توییی بیا
رفتم داخل ک یک خونه با کلی اتاق بود زن ها دختر ها همنجور دراز کشیده بودن منو برد تو این اتاق ها
خانومه: اب اینجا بگیر بخواب امشب تا فردا برات مشتری پیدا کنم
بهدیس:باشه
اینقدر ساده بودم ک نمدونستم چی به چی کی به کی فکر میکردم قراره برم جای ادم هایی خوب ولی اشتباه فکر کردم
(صبح)
۹.۰k
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.