خسته ام،ميروم از قلب تو با پاى خودم
خسته ام،ميروم از قلب تو با پاى خودم
تا كه تنها بشوم با غم دنياى خودم ...
ليلى قصه نبودى كه شوم مجنونت ...
تن سپردم به بيابان و به صحراى خودم
دل دريايىِ طوفان زده ارزانى خود
ميروم تا كه شوم قايق درياى خودم
بعد تو خاك از آيينه ى دل ميگيرم
تا كمى هم بنشينم به تماشاى خودم
ما كه رفتيم تو باش و همه ى خاطره ها
ميروم تا برسم بى تو به فرداى خودم
دل اگر بعد تو لرزيد حرامش باشد
پايبندم بخدا بر سر فتواى خودم
تا كه تنها بشوم با غم دنياى خودم ...
ليلى قصه نبودى كه شوم مجنونت ...
تن سپردم به بيابان و به صحراى خودم
دل دريايىِ طوفان زده ارزانى خود
ميروم تا كه شوم قايق درياى خودم
بعد تو خاك از آيينه ى دل ميگيرم
تا كمى هم بنشينم به تماشاى خودم
ما كه رفتيم تو باش و همه ى خاطره ها
ميروم تا برسم بى تو به فرداى خودم
دل اگر بعد تو لرزيد حرامش باشد
پايبندم بخدا بر سر فتواى خودم
۲.۰k
۱۶ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.