انسان بمیزانی که نان دیروزش را می خورد فردایش نیز اسیر دیروز است .
فردای هر کس در گرو دیروز اوست و اینگونه است که انسان همواره مجبور است الاّ اینکه از هوس ها و آرزوهایی که برای فردا در سر دارد بکلّی بگذرد . و اینگونه است که اهل اختیار می شود . آنچه که انسان در سر دارد همواره بستر استمرار دیروز است . و انسان بمیزانی که نان دیروزش را می خورد فردایش نیز اسیر دیروز است . و این نوع زندگی چیزی جز یک زنجیر نیست که بر گردن صاحبش می باشد و او را به جبر می کشد . این زندگی مردگان است که در آن هیچ معرفت و اختیاری نیست . معرفت و اختیار حاصل گذشتن از هوس ها و آرزوهاست یعنی حاصل تقوی . و این خلاصۀ دین است ومعرفت و آزاده گی .
۲۴۱
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.