*پارت هفتم*
ویو جین:ساعت 3 بعد از ظهر:
خواستم برم بیرون که وسط راه برگشتم سمتش
_عامممم ببخشید خانومی که اینجا کار میکردن کجان؟
چشماشو ریز کرد
÷چیکارش داری؟
_هیچی فقط هروقت میومدم اون اینجا بود
÷اه خب اون یه کاری واسش پیش اومد واسه همین زیاد اینجا نموند
_ممنون
÷خواهش میکنم
از اونجا زدم بیرون و سوار ماشین شدم.
گوشیمو از جیبم درآوردم و به سونگمین زنگ زدم
با بوق دوم جواب داد
*بله قربان
_سونگمین ، برو به جایی که ا.ت میخاد امتحانشو بده...اونجا کسی به اسم جونگ کوک پیدا میکنی و بهش میگی برگه خودشو با برگه ا.ت عوض کنه
*چشم قربان فقط میشه بگین چندسالشه و اینکه قراره خودشم امتحان بده؟
_25 سالشه.من قبلا باهاش هماهنگ کردم فقط بهش یادآوری کن و یه عکس از ا.ت نشونش بده
*چشم
بعد از قطع کردن گوشی بی معطلی پامو گذاشتم رو گاز و به سمت خونه عموم رفتم
*
€ببینم تو مطمعنی؟
_راستش نه ولی خیلی عجیب بود ، من داشتم آروم رانندگی میکردم و حواسم به جلو بود یهو از نا کجا آباد یه نفر افتاد جلوی ماشین
€یعنی میخای بگی اون مرد جلوت نبود؟
_نه انگار یکی بغلش کرده بود بعد انداختش جلوی ماشین
€ممکنه اشتباه کرده باشی تو اونشب مست بودی
_آره مست بودم ولی نه به اندازه ای که توهم بزنم
€درست دو ساعت قبل از تصادف سه نفر کل چراغای کوچه رو میشکنن...چند نفرو میفرستم تحقیق کنن مثل اینکه قضیه بوداره
_ممنونم عمو جون...من دیگه میرم
€تو که تازه اومدی لطفا بیشتر بمون
_نه دیگه مزاحمتون نمیشم باید برم
€یااا تو الان داری حرف عموتو زمین میندازی ...دوست دارم با هم نوشیدنی بخوریم
_بعد از اون اتفاق دیگه الکل نخوردم...ولی خوشحال میشم براتون بریزم
*
ویو ا.ت:
$پیس پیس...خانوم کوچولو
با تعجب برگشتم سمت پسر پشتیم
+با منی؟
$اره.ببینم چیزی بلدی
+راستشو بگم؟
$آره دیگه
+نه هیچی نخوندم
$من کمکت میکنم...برگه هامونو عوض میکنیم
+واقعا؟...ولی چرا باید همچین کاری بکنی؟
دستشو به نشونه فکر کردن گذاشت گوشه لبش
$عامممم...چون بانمک و کیوتی؟
+اصلا میدونی چند صفحه س؟
$منو دست کم نگیر بیبی من حتی سوالا رو میدونم
+یااا بیبی عمته
قیافشو مظلوم کرد
$ناراحت نشو من به همه میگم
لپشو محکم کشیدم
+تو رو به این کیوتیت میبخشم
$وقتی جوابارو نوشتم سوت میزنم توهم وقتی بلند میشی که مثلا برگه رو تحویل بدی برگه عوضی میکنیم و ...
یه سوت زد
$همه چی تمومه،اوکی؟
+اوکی
خواستم برم بیرون که وسط راه برگشتم سمتش
_عامممم ببخشید خانومی که اینجا کار میکردن کجان؟
چشماشو ریز کرد
÷چیکارش داری؟
_هیچی فقط هروقت میومدم اون اینجا بود
÷اه خب اون یه کاری واسش پیش اومد واسه همین زیاد اینجا نموند
_ممنون
÷خواهش میکنم
از اونجا زدم بیرون و سوار ماشین شدم.
گوشیمو از جیبم درآوردم و به سونگمین زنگ زدم
با بوق دوم جواب داد
*بله قربان
_سونگمین ، برو به جایی که ا.ت میخاد امتحانشو بده...اونجا کسی به اسم جونگ کوک پیدا میکنی و بهش میگی برگه خودشو با برگه ا.ت عوض کنه
*چشم قربان فقط میشه بگین چندسالشه و اینکه قراره خودشم امتحان بده؟
_25 سالشه.من قبلا باهاش هماهنگ کردم فقط بهش یادآوری کن و یه عکس از ا.ت نشونش بده
*چشم
بعد از قطع کردن گوشی بی معطلی پامو گذاشتم رو گاز و به سمت خونه عموم رفتم
*
€ببینم تو مطمعنی؟
_راستش نه ولی خیلی عجیب بود ، من داشتم آروم رانندگی میکردم و حواسم به جلو بود یهو از نا کجا آباد یه نفر افتاد جلوی ماشین
€یعنی میخای بگی اون مرد جلوت نبود؟
_نه انگار یکی بغلش کرده بود بعد انداختش جلوی ماشین
€ممکنه اشتباه کرده باشی تو اونشب مست بودی
_آره مست بودم ولی نه به اندازه ای که توهم بزنم
€درست دو ساعت قبل از تصادف سه نفر کل چراغای کوچه رو میشکنن...چند نفرو میفرستم تحقیق کنن مثل اینکه قضیه بوداره
_ممنونم عمو جون...من دیگه میرم
€تو که تازه اومدی لطفا بیشتر بمون
_نه دیگه مزاحمتون نمیشم باید برم
€یااا تو الان داری حرف عموتو زمین میندازی ...دوست دارم با هم نوشیدنی بخوریم
_بعد از اون اتفاق دیگه الکل نخوردم...ولی خوشحال میشم براتون بریزم
*
ویو ا.ت:
$پیس پیس...خانوم کوچولو
با تعجب برگشتم سمت پسر پشتیم
+با منی؟
$اره.ببینم چیزی بلدی
+راستشو بگم؟
$آره دیگه
+نه هیچی نخوندم
$من کمکت میکنم...برگه هامونو عوض میکنیم
+واقعا؟...ولی چرا باید همچین کاری بکنی؟
دستشو به نشونه فکر کردن گذاشت گوشه لبش
$عامممم...چون بانمک و کیوتی؟
+اصلا میدونی چند صفحه س؟
$منو دست کم نگیر بیبی من حتی سوالا رو میدونم
+یااا بیبی عمته
قیافشو مظلوم کرد
$ناراحت نشو من به همه میگم
لپشو محکم کشیدم
+تو رو به این کیوتیت میبخشم
$وقتی جوابارو نوشتم سوت میزنم توهم وقتی بلند میشی که مثلا برگه رو تحویل بدی برگه عوضی میکنیم و ...
یه سوت زد
$همه چی تمومه،اوکی؟
+اوکی
۵۶.۷k
۰۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.