فصل دوم وانشات جونگ کوک
ببخشید دیر گذاشتم ، اگه یادتون رفته برید دوباره از پارت قبل بخونید .❤️
" ا/ت "
در خونه رو باز کردم که یهو جونگ کوک پرید بغلم . جونگ کوک : کجا رفتی بودی ، دلم برات تنگ شد . ا/ت : آه کوک دارم خفه میشم ! رفته بودم به ملاقات دوستت .
جونگ کوک : آهان
از بغلش اومدم بیرون . دست به سرش کشیدم ا/ت : خرگوش کوچولوم دلش برام تنگ شده بود ( قیافه کیوت )
جونگ کوک : اه ا/ت اون کار رو نکن .
ا/ت : چیکار ، هومم ( کیوت تر شد )
جونگ کوک: باعث میشه بخوام بوخورمت .
ا/ت : یاااا قبول نیس توام الان کیوت شدی .
جونگ کوک : دوست داشتم .
با هم خندیدین
ا/ت : کوک گشنمه . جونگ کوک : بریم یه چیز درست کنیم . ا/ت : اهومم ... بریم ، فقط من برم لباسم رو عوض کنم . [اسلاید بعد]
با هم دیگه غذا درست کردیم و بعد خوردیم .
ا/ت : کوک با هم فیلم ترسناک ببینیم ؟
جونگ کوک : اوکی ولی اگه تو بترسی...
ا/ت : یااااا فکر کردی من ترسوام ؟
جونگ کوک : آره ترسویی . ا/ت : خیلی بدی(اخم)
جونگ کوک : حالا ولش کن بیب .
ا/ت : بیب ؟ جونگ کوک : اهوم دوست دارم اونجوری صدات کنم . ا/ت : پس منم تو رو کوکی صدا میکنم . جونگ کوک : اوکی .
رفتیم نشستیم رو کاناپه ، فیلم رو گذاشتم و شروع به دیدن فیلم کردیم .
لعنتی خیلی ترسناک بود ولی به روی خودم نیوردم که یهو صحنه ترسناک بود که اومد جلوی تصویر . ا/ت : اااااااااااااااا ..... (جیغ)
" جونگ کوک "
داشتم فیلم رو میدیدیم که یهو ا/ت پرید بغلم . جونگ کوک : کر شدم .... ا/ت : من میترسم . فیلم رو استپ کردم و ا/ت رو بلند کردم ؛ جونگ کوک : کی بود میگفت نمیترسم ؟ ا/ت : م..ن ، ولی کوک واقعا ترسناک بود . بوسیدمش و گفتم
جونگ کوک : تا من اینجام نگرانش نباش بیب . بغلش کردم ، جونگ کوک : حالا ببینیم ؟ ا/ت : ببینیم ولی من از بغلت جُم نمیخورم . جونگ کوک : اوکی .
بعد چند دقیقه دوباره صحنه ترسناک اومد .
دستم رو سریع جلوی چشمای ا/ت گرفتم و بهش گفتم جونگ کوک : اینجوری خوبه کنم ؟
" ا/ت "
دستش رو بوس کردم و گفتم ا/ت : اوکیه .
چند ساعت بعد
.....
" جونگ کوک "
ا/ت خوابیده بود . بغلش کردم و بردم گذاشتم رو تخت ؛ منم روی تخت دراز کشیدم ، از پشت بغلش کردم و گرفتم خوابیدم .
" ا/ت "
در خونه رو باز کردم که یهو جونگ کوک پرید بغلم . جونگ کوک : کجا رفتی بودی ، دلم برات تنگ شد . ا/ت : آه کوک دارم خفه میشم ! رفته بودم به ملاقات دوستت .
جونگ کوک : آهان
از بغلش اومدم بیرون . دست به سرش کشیدم ا/ت : خرگوش کوچولوم دلش برام تنگ شده بود ( قیافه کیوت )
جونگ کوک : اه ا/ت اون کار رو نکن .
ا/ت : چیکار ، هومم ( کیوت تر شد )
جونگ کوک: باعث میشه بخوام بوخورمت .
ا/ت : یاااا قبول نیس توام الان کیوت شدی .
جونگ کوک : دوست داشتم .
با هم خندیدین
ا/ت : کوک گشنمه . جونگ کوک : بریم یه چیز درست کنیم . ا/ت : اهومم ... بریم ، فقط من برم لباسم رو عوض کنم . [اسلاید بعد]
با هم دیگه غذا درست کردیم و بعد خوردیم .
ا/ت : کوک با هم فیلم ترسناک ببینیم ؟
جونگ کوک : اوکی ولی اگه تو بترسی...
ا/ت : یااااا فکر کردی من ترسوام ؟
جونگ کوک : آره ترسویی . ا/ت : خیلی بدی(اخم)
جونگ کوک : حالا ولش کن بیب .
ا/ت : بیب ؟ جونگ کوک : اهوم دوست دارم اونجوری صدات کنم . ا/ت : پس منم تو رو کوکی صدا میکنم . جونگ کوک : اوکی .
رفتیم نشستیم رو کاناپه ، فیلم رو گذاشتم و شروع به دیدن فیلم کردیم .
لعنتی خیلی ترسناک بود ولی به روی خودم نیوردم که یهو صحنه ترسناک بود که اومد جلوی تصویر . ا/ت : اااااااااااااااا ..... (جیغ)
" جونگ کوک "
داشتم فیلم رو میدیدیم که یهو ا/ت پرید بغلم . جونگ کوک : کر شدم .... ا/ت : من میترسم . فیلم رو استپ کردم و ا/ت رو بلند کردم ؛ جونگ کوک : کی بود میگفت نمیترسم ؟ ا/ت : م..ن ، ولی کوک واقعا ترسناک بود . بوسیدمش و گفتم
جونگ کوک : تا من اینجام نگرانش نباش بیب . بغلش کردم ، جونگ کوک : حالا ببینیم ؟ ا/ت : ببینیم ولی من از بغلت جُم نمیخورم . جونگ کوک : اوکی .
بعد چند دقیقه دوباره صحنه ترسناک اومد .
دستم رو سریع جلوی چشمای ا/ت گرفتم و بهش گفتم جونگ کوک : اینجوری خوبه کنم ؟
" ا/ت "
دستش رو بوس کردم و گفتم ا/ت : اوکیه .
چند ساعت بعد
.....
" جونگ کوک "
ا/ت خوابیده بود . بغلش کردم و بردم گذاشتم رو تخت ؛ منم روی تخت دراز کشیدم ، از پشت بغلش کردم و گرفتم خوابیدم .
۳۰۲.۹k
۰۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.