عشق یا قتل پارت سوم
پ ۳ ق ۱ : + چیکار داشتی؟
- بهم خبر دادن که ببر کیم از این موضوع مطلع شده
+ اون از کجا خبر شده؟
یونگی به نشانه اینه چیزی نمیدونه شونه بالا انداخت
+ فک نکنم بتونه کاری کنه خودت که خوب میدونی منم راحت میتونم نقشمو عملی کنم
- بله
یونگی لبخندی میزنه
- اگه بابات بود خیلی بهت افتخار میکرد
جونگ کوک لبخندی میزنه و به پاهاش نگاه میکنه
/فلش بک /
صندلی رو میکوبه به دیوار و داد میکشه
+چرا رفته؟ مگه نگفتین مراقبین که نبینتش هان؟
- مراقب بودیم ولی حتی نمیدونیم کجا همو ملاقات کردن
+ یعنی چی !؟ چرا نمیدونین پس این چجور مراقبتیه؟
کلتشو میگیره و تو سر یارو یه تیر خالی میکنه
+ گم شید از جلو چشمام تا نکشتموتون
همه بدون تاخیر محل و ترک میکنن
/ پایان فلش بک /
پ ۳ ق ۲ : ا/ت: با کلی فکر عجیب و قریب دیشب با سر درد از خواب بیدار شدم هنوز کلی سوال داشتم ولی باید بیدار میشدم یه دوش گرفتم و با جینهو رفتم پایین سر میز نشستم همه بودن
آقای مین: ماه بعد عروسیته گفتم که بدونی
بعد از جاش بلند شد و رفت منم خیلی ناراحت شدم قلبم داغون شد نباید به این زودی همچین اتفاقی میوفتاد بدون اینکه چیزی بخورم از سر میز بلند شدم و دویدم ت حیاط پشتی و نشستم گریه کردم
اون طرف جونگ کوک : راوی : هنوز در حال حرف زدن با عکس بود
+ از وقتی رفتی خیلی دلم برات تنگ میشه
یونگی : تا کی میخوای حرف بزنی؟
عکسو گذاشتم سر جاش تو کشو درشم قفل کردم
پ ۳ ق ۳ : جونگ کوک : تا وقتی انتقامم رو بگیرم تو آینه خودشو نگاه میکرد
هوپی : بهتره الان با ا/ت بد رفتاری نکنی چون ممکنه دلش بخواد فرار کنه بعد اون موضوع رو فقط آقای مین میدونه اون موقع چه اتفاقی افتاد
یونگی : راست میگه بعدش اگه بیاد اتاقتو اینطوری ببینه سکته رو میزنه تغییرش بدی بد نیس
+ میگم درستش کنن این شلاق ها و اینا رو ببرن بزارن تو انبار خوبه!؟
چشم غره بهشون رفت و اون دوتا ساکت شدن جونگ کوک عطرشو بر میداره چند تا به لباسش میزنه و بعد کراواتش رو محکم میکنه و از خونه خارج میشه
- بهم خبر دادن که ببر کیم از این موضوع مطلع شده
+ اون از کجا خبر شده؟
یونگی به نشانه اینه چیزی نمیدونه شونه بالا انداخت
+ فک نکنم بتونه کاری کنه خودت که خوب میدونی منم راحت میتونم نقشمو عملی کنم
- بله
یونگی لبخندی میزنه
- اگه بابات بود خیلی بهت افتخار میکرد
جونگ کوک لبخندی میزنه و به پاهاش نگاه میکنه
/فلش بک /
صندلی رو میکوبه به دیوار و داد میکشه
+چرا رفته؟ مگه نگفتین مراقبین که نبینتش هان؟
- مراقب بودیم ولی حتی نمیدونیم کجا همو ملاقات کردن
+ یعنی چی !؟ چرا نمیدونین پس این چجور مراقبتیه؟
کلتشو میگیره و تو سر یارو یه تیر خالی میکنه
+ گم شید از جلو چشمام تا نکشتموتون
همه بدون تاخیر محل و ترک میکنن
/ پایان فلش بک /
پ ۳ ق ۲ : ا/ت: با کلی فکر عجیب و قریب دیشب با سر درد از خواب بیدار شدم هنوز کلی سوال داشتم ولی باید بیدار میشدم یه دوش گرفتم و با جینهو رفتم پایین سر میز نشستم همه بودن
آقای مین: ماه بعد عروسیته گفتم که بدونی
بعد از جاش بلند شد و رفت منم خیلی ناراحت شدم قلبم داغون شد نباید به این زودی همچین اتفاقی میوفتاد بدون اینکه چیزی بخورم از سر میز بلند شدم و دویدم ت حیاط پشتی و نشستم گریه کردم
اون طرف جونگ کوک : راوی : هنوز در حال حرف زدن با عکس بود
+ از وقتی رفتی خیلی دلم برات تنگ میشه
یونگی : تا کی میخوای حرف بزنی؟
عکسو گذاشتم سر جاش تو کشو درشم قفل کردم
پ ۳ ق ۳ : جونگ کوک : تا وقتی انتقامم رو بگیرم تو آینه خودشو نگاه میکرد
هوپی : بهتره الان با ا/ت بد رفتاری نکنی چون ممکنه دلش بخواد فرار کنه بعد اون موضوع رو فقط آقای مین میدونه اون موقع چه اتفاقی افتاد
یونگی : راست میگه بعدش اگه بیاد اتاقتو اینطوری ببینه سکته رو میزنه تغییرش بدی بد نیس
+ میگم درستش کنن این شلاق ها و اینا رو ببرن بزارن تو انبار خوبه!؟
چشم غره بهشون رفت و اون دوتا ساکت شدن جونگ کوک عطرشو بر میداره چند تا به لباسش میزنه و بعد کراواتش رو محکم میکنه و از خونه خارج میشه
۲۸.۴k
۲۵ خرداد ۱۴۰۰