(اسمش رو ایده بدین😂🙌)
(اسمش رو ایده بدین😂🙌)
پارت 1
هوا بارانی بود، قطره های بارون همچون الماسی بودند منظره خیلی قشنگی بود ولی اتفاقا قشنگی هم افتاده بود؟
اشکاش میان قطره های بارون پنهان شده بود دید درستی هم نداشت گیج شده بود و..
پسر مو سفید همینطور به جای خالی مهم ترین فرد زندگیش نگاه میکرد اون فرد خیلی براش مهم بود طوری که به اون اعتماد داشت که به خودش نداشت و حالا اون فرد نیستش ؛ بعداز چند دقیقه از نگاه کردن دست کشید و به سمت خانه اش رفت حتی یادش رفته بود که امروز تولد اش بوده .
بعد از ۲۰ دقیقه که براش به اندازه ۱۰ ساعت گذشته بود به خانه اش رسید و اون شب به همین روال بودش.
۲سال بعد_ از زبان گوجو:
خب آلارم گوشیم زنگ خورده و یعنی باید یه روز مسخره دیگه رو پیش ببرم چقدر عالی اصلا خیلی خوشحالم (بعد از کارای لازم از خانه خارج شد)
از زبان نویسنده:
به سمت دبیرستان راه افتاد شاید بگین یه دبیرستان عادیه ولی خب خیر این دبیرستان جوجوتسو برای افرادیه که میتونن نفرین ها رو ببینن البته از وقتی که سوکونا تسلیم شد دیگه نفرین ها کمتر شدند.
خب بریم ادامه داستان.
از زبان گوجو:
خب شیرینی هم گرفتم همه چی اوکیه غیر از خودمم اره خوده اوسکلم که گردن هم نمیگیرم که اوسکلم سردرد دارم حالم بد پس یعنی نباید برم بزا زنگ بزنم نانامی.
مکالمه نانامی + و گوجو×:
+بله چیکار داری
×چه بیحال😒.. خب حالا بگذریم امروز نمیام فعلا بای
+چی ؟! تو گوه می..
که ادامه حرفای این بدبخت به فاک رفت چون تلفن رو قط کردم😃
چقدر هم عالی پوفف حالا حوصلم سر رفته.
_____________________________
خب اینم از پارت اول امیدوارم خوب باشه😅😂
پارت 1
هوا بارانی بود، قطره های بارون همچون الماسی بودند منظره خیلی قشنگی بود ولی اتفاقا قشنگی هم افتاده بود؟
اشکاش میان قطره های بارون پنهان شده بود دید درستی هم نداشت گیج شده بود و..
پسر مو سفید همینطور به جای خالی مهم ترین فرد زندگیش نگاه میکرد اون فرد خیلی براش مهم بود طوری که به اون اعتماد داشت که به خودش نداشت و حالا اون فرد نیستش ؛ بعداز چند دقیقه از نگاه کردن دست کشید و به سمت خانه اش رفت حتی یادش رفته بود که امروز تولد اش بوده .
بعد از ۲۰ دقیقه که براش به اندازه ۱۰ ساعت گذشته بود به خانه اش رسید و اون شب به همین روال بودش.
۲سال بعد_ از زبان گوجو:
خب آلارم گوشیم زنگ خورده و یعنی باید یه روز مسخره دیگه رو پیش ببرم چقدر عالی اصلا خیلی خوشحالم (بعد از کارای لازم از خانه خارج شد)
از زبان نویسنده:
به سمت دبیرستان راه افتاد شاید بگین یه دبیرستان عادیه ولی خب خیر این دبیرستان جوجوتسو برای افرادیه که میتونن نفرین ها رو ببینن البته از وقتی که سوکونا تسلیم شد دیگه نفرین ها کمتر شدند.
خب بریم ادامه داستان.
از زبان گوجو:
خب شیرینی هم گرفتم همه چی اوکیه غیر از خودمم اره خوده اوسکلم که گردن هم نمیگیرم که اوسکلم سردرد دارم حالم بد پس یعنی نباید برم بزا زنگ بزنم نانامی.
مکالمه نانامی + و گوجو×:
+بله چیکار داری
×چه بیحال😒.. خب حالا بگذریم امروز نمیام فعلا بای
+چی ؟! تو گوه می..
که ادامه حرفای این بدبخت به فاک رفت چون تلفن رو قط کردم😃
چقدر هم عالی پوفف حالا حوصلم سر رفته.
_____________________________
خب اینم از پارت اول امیدوارم خوب باشه😅😂
۱۹۳
۱۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.