سناریو
وقتی همزمان عاشقت میشن
پارت11
( اسلاید ا. ت موقعی که با هیوجین رفت بیرون )
پرش زمانی
چند ساعته داریم میگردیم ولی چیزی پیدا نمی کردیم
ولی بلخره چشمم به یه لباس خیلی خوب اوفتاد
دست هیوجین گرفتم رفتیم اونور عابر
هیوجین: بلخره خانم یه چی به چشمش اومد
وارد مغازه شدیم لباس خریدم از نظرم خیلی قشنگ بود
الان خیلی دیر شده بهتر بریم یه چی بخوریم بعد دوباره بیایم خرید
رفتیم یه فست فود فروشی همبرگر و سیب زمینی سفارش دادیم و خوردیم
رفتیم دنبال کیف و کفش داخل یه مغازه رفتیم و وقتی داشتم کفش اندازه میپوشیدم در مغازه باز شد چهره آشنا اومد داخل
تهیونگ بود منو که دید سریع گفت: سلام ا. ت
ا. ت: سلام
تهیونگ یه نگاهی به هیوجین کرد
هیوجین: سلام
تهیونگ: سلام، تو اینجا چی کار میکنی؟
هیوجین: من با ا. ت دوستم ازم خواست برای خرید لباس بیام نظر بدم
تهیونگ: میگفتی من بیام
ا. ت:باشه دفعه بعد با تو میام، تو اینجا چیکار میکنی؟
خواهر تهیونگ اومد
خ/ ت:تهیونگ این کیه؟
تهیونگ : دوستمه
ا. ت : سلام اسمه من ا. ته
خ/ ت: سلام خوشبختم
فروشنده : خانم کارتون زودتر انجام میدید میخوام مغازه جمع کنم
ا. ت: باشه
کیف کفشمم حساب کردم
وخواهر تهیونگم خریدشو کرد تهیونگ حساب کرد
وداشتیم میرفتیم تهیونگ گفت : با ما بیا
ا. ت : دوست دارم اما با موتور اومدم و باید هیوجین برسونم
تهیونگ: آها باشه, خداحافظ
خ/ ت : خداحافظ
ا. ت: خداحافظ
هیوجین: خداحافظ
ویو تهیونگ:
ته:دلم میخواد بزنم این پسره بکشم
خ/ ت: کی هیوجین؟
ته: آره
خ/ ت: چیه از ا. ت خوشت میاد
ته : راستشو بخوای آره
خ/ ت: معلومه
پارت11
( اسلاید ا. ت موقعی که با هیوجین رفت بیرون )
پرش زمانی
چند ساعته داریم میگردیم ولی چیزی پیدا نمی کردیم
ولی بلخره چشمم به یه لباس خیلی خوب اوفتاد
دست هیوجین گرفتم رفتیم اونور عابر
هیوجین: بلخره خانم یه چی به چشمش اومد
وارد مغازه شدیم لباس خریدم از نظرم خیلی قشنگ بود
الان خیلی دیر شده بهتر بریم یه چی بخوریم بعد دوباره بیایم خرید
رفتیم یه فست فود فروشی همبرگر و سیب زمینی سفارش دادیم و خوردیم
رفتیم دنبال کیف و کفش داخل یه مغازه رفتیم و وقتی داشتم کفش اندازه میپوشیدم در مغازه باز شد چهره آشنا اومد داخل
تهیونگ بود منو که دید سریع گفت: سلام ا. ت
ا. ت: سلام
تهیونگ یه نگاهی به هیوجین کرد
هیوجین: سلام
تهیونگ: سلام، تو اینجا چی کار میکنی؟
هیوجین: من با ا. ت دوستم ازم خواست برای خرید لباس بیام نظر بدم
تهیونگ: میگفتی من بیام
ا. ت:باشه دفعه بعد با تو میام، تو اینجا چیکار میکنی؟
خواهر تهیونگ اومد
خ/ ت:تهیونگ این کیه؟
تهیونگ : دوستمه
ا. ت : سلام اسمه من ا. ته
خ/ ت: سلام خوشبختم
فروشنده : خانم کارتون زودتر انجام میدید میخوام مغازه جمع کنم
ا. ت: باشه
کیف کفشمم حساب کردم
وخواهر تهیونگم خریدشو کرد تهیونگ حساب کرد
وداشتیم میرفتیم تهیونگ گفت : با ما بیا
ا. ت : دوست دارم اما با موتور اومدم و باید هیوجین برسونم
تهیونگ: آها باشه, خداحافظ
خ/ ت : خداحافظ
ا. ت: خداحافظ
هیوجین: خداحافظ
ویو تهیونگ:
ته:دلم میخواد بزنم این پسره بکشم
خ/ ت: کی هیوجین؟
ته: آره
خ/ ت: چیه از ا. ت خوشت میاد
ته : راستشو بخوای آره
خ/ ت: معلومه
۸.۰k
۲۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.