خون آشام خشن من
p1
..........
ویو ا.ت
سلام من ا.ت هستم یک گرگینه ۱۵ سالمه و پدر و مادرم یک مافیا هستن اینو فقط دوستام میدونن چونکه پدر مادر اونا هم مافیا هستن خو امروز آخرین روز مدرسم بود و قرار بود بدون کیف بریم مدرسه و مبایلم میتونستیم بیاریم و کلا خوشگذرونی بود و قرار بود بعد از مدرسه تنها خودمون با دوستامون بریم جنگل واسه تفریح و شب رو اونجا بمونیم
ا.ت:(رفت دستشویی و کارای لازمو انجام داد)
(مامان ا.ت : م.ت ، بابای ا.ت : ب.ت)
ا.ت: صبحتون بخیر به مامان بابای عزیزم
ب.ت:صبح تو هم بخیر دخترم
م.ت:صبح بخیر دخترم
ا.ت:(بعد صبحونه خوردن)راستی خودتون میدونید که میخوایم با دوستام بریم جنگل دیگه
م.ت:آره میدونیم دخترم
ب.ت:با لباس مدرست میری یعنی
ا.ت: نه لباس با خودم میبرم توی رختکن عوض میکنیم (ا.ت همیشه استایلش لشه یعنی شلوار بگ و اینطور چیزا)
م.ت:زود باش مدرست دیر میشه
ا.ت:خداحافظ
ب.ت و م.ت:خدا به همرات
که یهو...
بچه ها ببخشید که کم شد آخه از نتم ۱۵ درصد مونده و ممکنه آپلود نشه
..........
ویو ا.ت
سلام من ا.ت هستم یک گرگینه ۱۵ سالمه و پدر و مادرم یک مافیا هستن اینو فقط دوستام میدونن چونکه پدر مادر اونا هم مافیا هستن خو امروز آخرین روز مدرسم بود و قرار بود بدون کیف بریم مدرسه و مبایلم میتونستیم بیاریم و کلا خوشگذرونی بود و قرار بود بعد از مدرسه تنها خودمون با دوستامون بریم جنگل واسه تفریح و شب رو اونجا بمونیم
ا.ت:(رفت دستشویی و کارای لازمو انجام داد)
(مامان ا.ت : م.ت ، بابای ا.ت : ب.ت)
ا.ت: صبحتون بخیر به مامان بابای عزیزم
ب.ت:صبح تو هم بخیر دخترم
م.ت:صبح بخیر دخترم
ا.ت:(بعد صبحونه خوردن)راستی خودتون میدونید که میخوایم با دوستام بریم جنگل دیگه
م.ت:آره میدونیم دخترم
ب.ت:با لباس مدرست میری یعنی
ا.ت: نه لباس با خودم میبرم توی رختکن عوض میکنیم (ا.ت همیشه استایلش لشه یعنی شلوار بگ و اینطور چیزا)
م.ت:زود باش مدرست دیر میشه
ا.ت:خداحافظ
ب.ت و م.ت:خدا به همرات
که یهو...
بچه ها ببخشید که کم شد آخه از نتم ۱۵ درصد مونده و ممکنه آپلود نشه
۴.۶k
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.