"زندگی من"
"زندگی من"
پارت 22
ویو جیمین
که یادم افتاد این دستمال ات به من داد تا هروقت گریه کردم اشکامو با این دستمال پاک کنم..
از دستشویی رفتم بیرون
رفتم سمت اتاقی که برای من بود که وقتی بیهوش شدم..
کوک: جیمین چرا چشات قرمزع؟
ته: نکنه فهمیده*جوری که جیمین نفهمید بقیه فهمیدن)
من اون طرف بودم رفتم نزدیکشون
جیمین: ات اگر برگرده ناقص میشه
جیمین: همه ی اینا تقصیر منه
جین: نخیرم کی گفته اگه ات برگرده ناقصه
نامی: ما از دکتر پرسیدیم میتونیم با بردن پیش دکترهای متخصص حالش رو خوب کنیم..
شوگا: راست میگه
جیهوپ: حالا این حرف هارو بزارید کنار هیچکس هم غذا نخورد من برم غذا بگیرم
کوک: دمت گرم منم خیلی گشنم بود
ته: منم..
جین: شماها کی گشنتون نیست*خنده*
(جوریکه همه خندیدن حتی جیمین،ولی با بغض)
غذا رو خوردیم
بعد از تموم شدن غذا دکتر اومد پیشمونو گفت که
دکتر: خانم چویی وضعشون خیلی وخیمه اینجا نمیتونیم ازش مراقبت کنیم باید بفرستیمش ی بیمارستان دیگه و برای اینکه برای شماهم چیزی نشه بهتر شب بی سروصدا ببریم وقت اگر میشه اقای پارک بیاین این برگه رو امضا کنید..
جیمین: باشه*بغض داره پنهان میکنه*
بعدش برگه رو امضا کردیم.
با اصرار اعضا رفتیم خونه از بس نگران ات بودم که خواب نمیبرد
بدون سروصدا از خونه خارج شدم رفتم سمت بیمارستان که هروقت خواستن ات ذو ببرن من هم باهاشون برم.
الان ات توی ی بیمارستان دیگه هست
ساعت هم تقریبا 8 صبح
هی به اون راننده لعنت میفرستادم که یادم افتاد خودم باعث این اتفاقا بودم..
به خودم حالا لعنت فرستادم..
با صدای گوشیم افکارام دور شد
*مکالمه بین جیمین و ته*
ته: سلام جیمین کجا؟؟
جیمین: بیمارستان دیشب طاقت نیوردم اومدم اینجا تا پیش ات باشم*بی حال*
ته: خب
ته: اون راننده ای که زد به ات رو پیدا کردیم
جیمین: چجوری؟
ته: خودشو معرفی کرد بعدش گفت که از قصد نزده و از قصد نزدنش رو هم صابت کرده..پلیس گفته باید اقای پارک رضایت بدن
جیمین: من رضایت میدم*سرد*
ته: خب باید بیای اینجا امضا کنی..
جیمین: تهیونگ تو جای من امضا کن
پارت 22
ویو جیمین
که یادم افتاد این دستمال ات به من داد تا هروقت گریه کردم اشکامو با این دستمال پاک کنم..
از دستشویی رفتم بیرون
رفتم سمت اتاقی که برای من بود که وقتی بیهوش شدم..
کوک: جیمین چرا چشات قرمزع؟
ته: نکنه فهمیده*جوری که جیمین نفهمید بقیه فهمیدن)
من اون طرف بودم رفتم نزدیکشون
جیمین: ات اگر برگرده ناقص میشه
جیمین: همه ی اینا تقصیر منه
جین: نخیرم کی گفته اگه ات برگرده ناقصه
نامی: ما از دکتر پرسیدیم میتونیم با بردن پیش دکترهای متخصص حالش رو خوب کنیم..
شوگا: راست میگه
جیهوپ: حالا این حرف هارو بزارید کنار هیچکس هم غذا نخورد من برم غذا بگیرم
کوک: دمت گرم منم خیلی گشنم بود
ته: منم..
جین: شماها کی گشنتون نیست*خنده*
(جوریکه همه خندیدن حتی جیمین،ولی با بغض)
غذا رو خوردیم
بعد از تموم شدن غذا دکتر اومد پیشمونو گفت که
دکتر: خانم چویی وضعشون خیلی وخیمه اینجا نمیتونیم ازش مراقبت کنیم باید بفرستیمش ی بیمارستان دیگه و برای اینکه برای شماهم چیزی نشه بهتر شب بی سروصدا ببریم وقت اگر میشه اقای پارک بیاین این برگه رو امضا کنید..
جیمین: باشه*بغض داره پنهان میکنه*
بعدش برگه رو امضا کردیم.
با اصرار اعضا رفتیم خونه از بس نگران ات بودم که خواب نمیبرد
بدون سروصدا از خونه خارج شدم رفتم سمت بیمارستان که هروقت خواستن ات ذو ببرن من هم باهاشون برم.
الان ات توی ی بیمارستان دیگه هست
ساعت هم تقریبا 8 صبح
هی به اون راننده لعنت میفرستادم که یادم افتاد خودم باعث این اتفاقا بودم..
به خودم حالا لعنت فرستادم..
با صدای گوشیم افکارام دور شد
*مکالمه بین جیمین و ته*
ته: سلام جیمین کجا؟؟
جیمین: بیمارستان دیشب طاقت نیوردم اومدم اینجا تا پیش ات باشم*بی حال*
ته: خب
ته: اون راننده ای که زد به ات رو پیدا کردیم
جیمین: چجوری؟
ته: خودشو معرفی کرد بعدش گفت که از قصد نزده و از قصد نزدنش رو هم صابت کرده..پلیس گفته باید اقای پارک رضایت بدن
جیمین: من رضایت میدم*سرد*
ته: خب باید بیای اینجا امضا کنی..
جیمین: تهیونگ تو جای من امضا کن
۷.۶k
۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.