فیک مایکی پارت دوم

برگشت به زمان حال
میساکی تا جایی که میتونست از اون عمارت وحشتناک دور شد تا تونست به شهر برسه
با پولی که برداشته بود تونست یه خونه ی خوب با وسایلش بخره و به عنوان باریستا توی یه بار شیک شروع به کار کنه
۵ ماه بعد بیمارستان ساکو
پرستار:خانوم بچتون سالمه *لبخند مهربانانه +-+)
میساکی: خدارو شکر ممنون
میساکی دختر کوچولوش رو بغل میکنه ولی بلا فاصله یاد مایکی میفته ممکنه الان دنبالش باشه ممکنه دوسش داشته باشه یا بخواد بکشتش؟(میسا یه شناسنامه ی جعلی از آشناش تو مافیا بگیره که مایکی پیداش نکنه)
پرش زمانی به فردا
وقتی دخترم تو دستم بود و با سختی قدم برمیداشتم به زنایی که با همسراشون از بیمارستان میرفتن نگاه میکردم چرا زندگیه من اینطوریه؟ از در بیمارستان که اومدم بیرون یه تاکسی گرفتم و رفتم خونه
بخاطر اینکه سورا (اسم دخترش) رو بدنیا بیارم ۱ هفته مرخصی گرفتم ۴ روز دیگه باید برم سر کار
ادمین: میساکی تو یه سازمان اصلحه فروشی کار میکنه و معاونه رییسه اونجاس و اینکه پایان داستان چطور باشه؟
یاندره
عاشقانه
غمگین
کدومش رو دوست دارید تا رای ندید نمیتونم پارت بعدو بدم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
شبتون بخیر ستاره کوچولو هاااا🌉🌌🌃