معلم من
part ¹⁰
بچه ها داشتن از پشت شیشه مارو میدیدن.
سریع از بغل کوک بیرون اومدمو رفتم پشتش قایم شدم.
وقتی این رفتارمو دید سریع نگاهشو به سمت در اتاق داد و با دیدن بچه ها که حالا چند قدمی جلوتر اومده بودن خنده بلندی کردو دستشو نوازش وار روی موهام کشید.
کوک:بخاطر این بود بیبی؟!
آروم بدون اینکه نگاهش کنم سرمو تکون دادم که دستمو گرفتو منو پشت سرش به بیرون از اتاق برد.
روبه روی تمام بچه ها وایستاده بود و بچه ها هم که انکار منتظر حرف کوک بودن منتظر به ما نگاه میکردن که کوک شروع کرد:درسته ات از این به بعد دوست دختر منه"
فککردم الان دعوا میشه ولی برعکس تمام بچه ها دست زدنو بهمون تبریک گفتم با قرار گرفتن دستی روی شونم سرمو به سمتش برگردوندم که....
ادامه دارد.....
بچه ها داشتن از پشت شیشه مارو میدیدن.
سریع از بغل کوک بیرون اومدمو رفتم پشتش قایم شدم.
وقتی این رفتارمو دید سریع نگاهشو به سمت در اتاق داد و با دیدن بچه ها که حالا چند قدمی جلوتر اومده بودن خنده بلندی کردو دستشو نوازش وار روی موهام کشید.
کوک:بخاطر این بود بیبی؟!
آروم بدون اینکه نگاهش کنم سرمو تکون دادم که دستمو گرفتو منو پشت سرش به بیرون از اتاق برد.
روبه روی تمام بچه ها وایستاده بود و بچه ها هم که انکار منتظر حرف کوک بودن منتظر به ما نگاه میکردن که کوک شروع کرد:درسته ات از این به بعد دوست دختر منه"
فککردم الان دعوا میشه ولی برعکس تمام بچه ها دست زدنو بهمون تبریک گفتم با قرار گرفتن دستی روی شونم سرمو به سمتش برگردوندم که....
ادامه دارد.....
۱۷.۸k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.