هوپی ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هوپی ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بعد تموم شدن جلسه رفتم پیش یونگی 😅درسته یکم بد اخلاقه اما واقعا مهربونه
هوپی: خـب چه خبر😄
یونگی: هیچی مثل همیشه آقای هوسوک 😒
هوپی: چته چی شده
یونگی: قرار بود امروز زود بیای جلسه رو تموم کنیم بریم بار خیر سرت😒
هوپی: اوه اوه یادم رفته بود بخشید 😅فردا میریم 🤗
یونگی: نمیخواد کار دارم 😒
هوپی: ای بابا پسر داری ناز میکنی 😕هیی 😔قبول فردا همه چی به حساب من
یونگی: خوب این شد یه چیزی فردا زود تر بیا بریم
هوپی: 😂ای خدا
.
.
فردا صبح ا/ت ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باصدای گوشیم بلند شدمو ابی به دستو صورتم کشیدم و لباسمو پوشیدم و از خونه زدم بیرون حتی حوصله یک ثانیه دیدنشونو هم ندارم
.
.
رسیدم به سر کار مثل همیشه دیرم شد و مدیر حسابی عصبی بود واقعا حوصلشو ندارم
.
.
.
مشتری: چرا انقدر دیر اوردی ما باید بریم
ا/ت: ببخشید اگه دیر شد اما غذای شما نیاز به زمان برای پختن داره
مشتری: ههه منظورت چیه؟ هاااااااا(ددداااددد😐)
ا/ت: لطفا تون صدا تونو بیارین پایین و اینکه یک بار گفتم
مدیر: اینجا چه خبر؟
مشتری: به این دختره*****(😗سانسور کردم)باید تربیت یاد بیدن این ترز حرف زدن با مشتری نیست آقای محترم.
ا/ت 😳محترم بی خیال چه جوری اخه اینو محترم حساب کرد اینو بیخیال چه جوری جوری رفتار میکنه انگار تقصیر منه
ا/ت: رئیس این درست نی.....
مدیرش:(یه چک محکم زد بهش👋) دختره پرو تو دیگه واقعا از حدت گزشتی تو اخراجی
ا/ت وات:/
ا/ت: ههه فکر کردی کی هستی آقای پارک(ا/ت یه چک زد بهش و سری از رستوران رفت بیرون)
مردک.. ایییی دهنمو باز میکنه دیگه فکر کرده کیه
حالا چیکار کنم اخه نه کتری نه چیزی دیگه هم شب شده
در حال رفتن به خونه بودم که دوستم زنگ زد جانگ می تنها دوستم بود
جانگ می: سلاااام خوبی کجایی چه خبر دختر چه میکنی حوصلم سررفته بیا بریم بااااااااااااررررررر
ا/ت: وای دختر اروم باش نفس بکش هیی باشه بریم کاری دیگه ای ندارم که
جانگ می: 😳ا/ت کارت چی شد... وایسا ببینم
لایک و کامنت یادت نره 😐🐾باتشکر
.
ـ
بعد تموم شدن جلسه رفتم پیش یونگی 😅درسته یکم بد اخلاقه اما واقعا مهربونه
هوپی: خـب چه خبر😄
یونگی: هیچی مثل همیشه آقای هوسوک 😒
هوپی: چته چی شده
یونگی: قرار بود امروز زود بیای جلسه رو تموم کنیم بریم بار خیر سرت😒
هوپی: اوه اوه یادم رفته بود بخشید 😅فردا میریم 🤗
یونگی: نمیخواد کار دارم 😒
هوپی: ای بابا پسر داری ناز میکنی 😕هیی 😔قبول فردا همه چی به حساب من
یونگی: خوب این شد یه چیزی فردا زود تر بیا بریم
هوپی: 😂ای خدا
.
.
فردا صبح ا/ت ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باصدای گوشیم بلند شدمو ابی به دستو صورتم کشیدم و لباسمو پوشیدم و از خونه زدم بیرون حتی حوصله یک ثانیه دیدنشونو هم ندارم
.
.
رسیدم به سر کار مثل همیشه دیرم شد و مدیر حسابی عصبی بود واقعا حوصلشو ندارم
.
.
.
مشتری: چرا انقدر دیر اوردی ما باید بریم
ا/ت: ببخشید اگه دیر شد اما غذای شما نیاز به زمان برای پختن داره
مشتری: ههه منظورت چیه؟ هاااااااا(ددداااددد😐)
ا/ت: لطفا تون صدا تونو بیارین پایین و اینکه یک بار گفتم
مدیر: اینجا چه خبر؟
مشتری: به این دختره*****(😗سانسور کردم)باید تربیت یاد بیدن این ترز حرف زدن با مشتری نیست آقای محترم.
ا/ت 😳محترم بی خیال چه جوری اخه اینو محترم حساب کرد اینو بیخیال چه جوری جوری رفتار میکنه انگار تقصیر منه
ا/ت: رئیس این درست نی.....
مدیرش:(یه چک محکم زد بهش👋) دختره پرو تو دیگه واقعا از حدت گزشتی تو اخراجی
ا/ت وات:/
ا/ت: ههه فکر کردی کی هستی آقای پارک(ا/ت یه چک زد بهش و سری از رستوران رفت بیرون)
مردک.. ایییی دهنمو باز میکنه دیگه فکر کرده کیه
حالا چیکار کنم اخه نه کتری نه چیزی دیگه هم شب شده
در حال رفتن به خونه بودم که دوستم زنگ زد جانگ می تنها دوستم بود
جانگ می: سلاااام خوبی کجایی چه خبر دختر چه میکنی حوصلم سررفته بیا بریم بااااااااااااررررررر
ا/ت: وای دختر اروم باش نفس بکش هیی باشه بریم کاری دیگه ای ندارم که
جانگ می: 😳ا/ت کارت چی شد... وایسا ببینم
لایک و کامنت یادت نره 😐🐾باتشکر
.
ـ
۱۷.۲k
۰۶ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.