مرسییییی بابت حمایتااا🥺❤
مرسییییی بابت حمایتااا🥺❤
part5
ویو لونا واقعا دیگه نمیتونستم گریمو نگه دارم دویدم توی راهرو و یه گوشه نشستم و گریه کردم که یهو دست یکی رو
رو شونم حس کردم سرمو و بلند کردم و دیدم
جیمینه
گفت:ببخشید واقعا متاسفم منم مادرمو از دست دادم خیلی درد بزرگیه
پدرم هم خیلی کم میبینم .تو حالا هر دوتاشون و از دست دادی واقعا ببخشید.
اشکام و پاک کردم و بلند شدم و
گفتم:اشکال نداره من واقعا نتونستم گریم و کنترل کنم.
جیمین:منم بعضی وقتا گریه میکنم ولی از این کار پشیمون میشم.
گفتم:وا چرا؟
جیمین:آخه تا یه ماه کوک و ته مسخرم میکنن.
خندم گرفته بود یکم خندیدم و یکم جیمینم خندید و
گفتم:ببخشید ...ولی نمیتونم خندمو و... کنترل کنم(نقطه ها خندن😔)
جیمین:نه بابا منم خیلی به این موضوع میخندم.
گفتم:راستی قصد فوضولی ندارم ولی کوک کیه؟
جیمین:منو تهیونگ و کوک باهم برادریم.
گفتم:آها
داشتیم حرف میزدیم که یه خانوم اومد و
گفت:وقت شام سرورم.
جیمین:باشه الان میام،لونا بودی دیگه؟
گفتم:آره
جیمین:اسم قشنگی داری بیا بریم شام بخوریم.
گفتم:مرسی، باشه.
رفتیم پایین نشستیم سرمیز سفره پر غذاهایی بود که تا به حال ندیده بودم
غذام و خوردم خواستم بلند شم که رئیس
گفت:لونا چرا انقدر کم میخوری،به خاطر همینه که انقدر استخونی
گفتم:من کلا عادتمه بعدشم من خیلی چاقم کجاش لاغرم.
تهیونگ خندید و
گفت:پدربزرگ از اینکه ی دختر میگه چاقم تعجب نکن از این تعجب کن که میگه لاغرم.
هممون خندیدیم و آجوما من و به سمت اتاق برد و رئیس
گفت:اینجا اتاقته راحت باش و فردا به لباس مناسب بپوش و با تهیونگ و جیمین برو شرکت.
گفتم:چشم ممنون.
واقعا اتاقش بزرگ بود رفتم لباسم و عوض کردم کمد پر لبلسای مارک بود و رفتم خوابیدم .
فردا صبح
یه دستی رو روی پام حس کردم چشام و باز کردم و دیدم آجوماعه
(علامت آجوما* لونا_)
*دخترم بیدار شدی
_بله
*سریع بدو آماده شو اول برو حموم
لباستو و لوازم آرایشتو آماده میکنم.
_ممنون
بلند شدم رفتم حموم و لباسو پوشیدم و میکاپ کردم اولین بار تو عمرم شبیه گ*وه نبودم،
رفتم پایین و با ته و جیمین سوار ماشین شدیم
ماشینش یه جور بود انگار تو بهشت بودم
پیاده شدیم و رفتیم سمت شرکت
چقدر بزرگ بود نشستیم تو ی اتاق رو مبل
تهیونگ داشت نحوه کار با کامپیوتر و بهم یاد میداد که یهو در کوبیده شد و.......
بچه ها خداییش خیلی نوشتم حمایت کنیدد❤
اسلاید ۲ لباس لونا برا شرکت
part5
ویو لونا واقعا دیگه نمیتونستم گریمو نگه دارم دویدم توی راهرو و یه گوشه نشستم و گریه کردم که یهو دست یکی رو
رو شونم حس کردم سرمو و بلند کردم و دیدم
جیمینه
گفت:ببخشید واقعا متاسفم منم مادرمو از دست دادم خیلی درد بزرگیه
پدرم هم خیلی کم میبینم .تو حالا هر دوتاشون و از دست دادی واقعا ببخشید.
اشکام و پاک کردم و بلند شدم و
گفتم:اشکال نداره من واقعا نتونستم گریم و کنترل کنم.
جیمین:منم بعضی وقتا گریه میکنم ولی از این کار پشیمون میشم.
گفتم:وا چرا؟
جیمین:آخه تا یه ماه کوک و ته مسخرم میکنن.
خندم گرفته بود یکم خندیدم و یکم جیمینم خندید و
گفتم:ببخشید ...ولی نمیتونم خندمو و... کنترل کنم(نقطه ها خندن😔)
جیمین:نه بابا منم خیلی به این موضوع میخندم.
گفتم:راستی قصد فوضولی ندارم ولی کوک کیه؟
جیمین:منو تهیونگ و کوک باهم برادریم.
گفتم:آها
داشتیم حرف میزدیم که یه خانوم اومد و
گفت:وقت شام سرورم.
جیمین:باشه الان میام،لونا بودی دیگه؟
گفتم:آره
جیمین:اسم قشنگی داری بیا بریم شام بخوریم.
گفتم:مرسی، باشه.
رفتیم پایین نشستیم سرمیز سفره پر غذاهایی بود که تا به حال ندیده بودم
غذام و خوردم خواستم بلند شم که رئیس
گفت:لونا چرا انقدر کم میخوری،به خاطر همینه که انقدر استخونی
گفتم:من کلا عادتمه بعدشم من خیلی چاقم کجاش لاغرم.
تهیونگ خندید و
گفت:پدربزرگ از اینکه ی دختر میگه چاقم تعجب نکن از این تعجب کن که میگه لاغرم.
هممون خندیدیم و آجوما من و به سمت اتاق برد و رئیس
گفت:اینجا اتاقته راحت باش و فردا به لباس مناسب بپوش و با تهیونگ و جیمین برو شرکت.
گفتم:چشم ممنون.
واقعا اتاقش بزرگ بود رفتم لباسم و عوض کردم کمد پر لبلسای مارک بود و رفتم خوابیدم .
فردا صبح
یه دستی رو روی پام حس کردم چشام و باز کردم و دیدم آجوماعه
(علامت آجوما* لونا_)
*دخترم بیدار شدی
_بله
*سریع بدو آماده شو اول برو حموم
لباستو و لوازم آرایشتو آماده میکنم.
_ممنون
بلند شدم رفتم حموم و لباسو پوشیدم و میکاپ کردم اولین بار تو عمرم شبیه گ*وه نبودم،
رفتم پایین و با ته و جیمین سوار ماشین شدیم
ماشینش یه جور بود انگار تو بهشت بودم
پیاده شدیم و رفتیم سمت شرکت
چقدر بزرگ بود نشستیم تو ی اتاق رو مبل
تهیونگ داشت نحوه کار با کامپیوتر و بهم یاد میداد که یهو در کوبیده شد و.......
بچه ها خداییش خیلی نوشتم حمایت کنیدد❤
اسلاید ۲ لباس لونا برا شرکت
۵.۸k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.