فن فیک * شانس می باره
پارت 8
روش نوشته ( برای اون فردی که دوتا پسر بغلش کردن 😉👍)
همه : * نگاه کردن به باجی
مایکی : بردار برای خودته برای تو فرستادنش 😂
باجی : هاااا ؟ 💢
هانما : * برداشت کیساکی
هانما : ما رفتیم * رفتن
سکوت ~
تاکه : الان چی شد ؟ @_@
میتسویا : میگم کازوتورا چش شده ؟
کازوتورا : عرررررررر مایکی ببخشید .. هق بخشید 😭
مایکی : یا خدا این چش شد ؟ @[]@
کازوتورا : ببخشید .. هق .. ببخشید مایکی 😭😭😭😭
دراکن : مایکی ببخشش الان خودش رو میکشه ○_○
مایکی : باشه باشه انقدر عر نزن بخشیدم @#@
* در آن سو پیش میا اینا
شیرو : کجا رفته بودی ؟ 😒
میا : ها رفته بودم خلا 😄
شیرو : 😒
شیرو : ...... اون چاقو چیه 😕
میا : ... یه یادگاری * لبخند
شیرو : یادگاری چاقو میدن 😒
میا : طرف خول بوده 😂
شیرو : معلومه خول بوده که به تو یه چیزی داده 😒
میا : حالا کی گفته اون بهم داده 😆
شیرو : * وایسادن
شیرو : هاااااا ؟ دزدیدیش 😲
میا : نه فقط برش داشتم 😆
شیرو : ........
شیرو : هی کجا ؟
میا : سر کار
شیرو : مگه تو کار داری ؟ 😕
میا : اگه کار نداشته باشم که میمیرم 😑
شیرو : صحیح
* دوباره آن سو پیش مایکی اینا
دراکن : هی مایکی به چی فکر میکنی ؟
مایکی : به اون پسره میامورا
کازوتورا : پس اسمش اینه .... میامورا * لبخند
مایکی : هوم ؟ چطور ؟
کازوتورا : ...... فقط در این حد بدونین که اگه نبود الان اینجا نبودم
باجی : اههههه خوب درست حرف بزنید اصلا چرا دارید به اون پسر فکر می کنید 💢💢💢💢
مایکی : یعنی می خوای بگی ندیدی ؟
باجی : چی رو ؟
مایکی : اون موقع که حواس همه به تو پرت شد اون رفته بود کیساکی رو اونجوری بسته بود
دراکن : تو از کجا می دونی ؟
مایکی : چون بر عکس شما من داشتم به میا چان نگاه میکردم 😄
باجی : هممم که این تور -_-
باجی : * دست کردن داخل جیب
باجی : هاااااا ؟ کوشششش ؟
دراکن : چی ؟
باجی : یه چاقو گذاشته بودم تو جیبم الا.......
چیفویو : چاقو برای چی ؟ * ترسناک
کازوتورا : که چاقو گذاشته بودی تو جیبت ها ؟ * ترسناک
باجی : ن.... نگاه کنید ..... ب...برا تون ..... توضیح می دم * ترسیده
چیفویو : خوب ؟
باجی : * فرار کردن
کازو و چیفو : وایسا * دنبال کردن
مایکی : هی کنچین
دراکن : ها ؟
مایکی : می خوام میا رو بیارم تو گنگ * لبخند
دراکن : ..... باشه * لبخند
روش نوشته ( برای اون فردی که دوتا پسر بغلش کردن 😉👍)
همه : * نگاه کردن به باجی
مایکی : بردار برای خودته برای تو فرستادنش 😂
باجی : هاااا ؟ 💢
هانما : * برداشت کیساکی
هانما : ما رفتیم * رفتن
سکوت ~
تاکه : الان چی شد ؟ @_@
میتسویا : میگم کازوتورا چش شده ؟
کازوتورا : عرررررررر مایکی ببخشید .. هق بخشید 😭
مایکی : یا خدا این چش شد ؟ @[]@
کازوتورا : ببخشید .. هق .. ببخشید مایکی 😭😭😭😭
دراکن : مایکی ببخشش الان خودش رو میکشه ○_○
مایکی : باشه باشه انقدر عر نزن بخشیدم @#@
* در آن سو پیش میا اینا
شیرو : کجا رفته بودی ؟ 😒
میا : ها رفته بودم خلا 😄
شیرو : 😒
شیرو : ...... اون چاقو چیه 😕
میا : ... یه یادگاری * لبخند
شیرو : یادگاری چاقو میدن 😒
میا : طرف خول بوده 😂
شیرو : معلومه خول بوده که به تو یه چیزی داده 😒
میا : حالا کی گفته اون بهم داده 😆
شیرو : * وایسادن
شیرو : هاااااا ؟ دزدیدیش 😲
میا : نه فقط برش داشتم 😆
شیرو : ........
شیرو : هی کجا ؟
میا : سر کار
شیرو : مگه تو کار داری ؟ 😕
میا : اگه کار نداشته باشم که میمیرم 😑
شیرو : صحیح
* دوباره آن سو پیش مایکی اینا
دراکن : هی مایکی به چی فکر میکنی ؟
مایکی : به اون پسره میامورا
کازوتورا : پس اسمش اینه .... میامورا * لبخند
مایکی : هوم ؟ چطور ؟
کازوتورا : ...... فقط در این حد بدونین که اگه نبود الان اینجا نبودم
باجی : اههههه خوب درست حرف بزنید اصلا چرا دارید به اون پسر فکر می کنید 💢💢💢💢
مایکی : یعنی می خوای بگی ندیدی ؟
باجی : چی رو ؟
مایکی : اون موقع که حواس همه به تو پرت شد اون رفته بود کیساکی رو اونجوری بسته بود
دراکن : تو از کجا می دونی ؟
مایکی : چون بر عکس شما من داشتم به میا چان نگاه میکردم 😄
باجی : هممم که این تور -_-
باجی : * دست کردن داخل جیب
باجی : هاااااا ؟ کوشششش ؟
دراکن : چی ؟
باجی : یه چاقو گذاشته بودم تو جیبم الا.......
چیفویو : چاقو برای چی ؟ * ترسناک
کازوتورا : که چاقو گذاشته بودی تو جیبت ها ؟ * ترسناک
باجی : ن.... نگاه کنید ..... ب...برا تون ..... توضیح می دم * ترسیده
چیفویو : خوب ؟
باجی : * فرار کردن
کازو و چیفو : وایسا * دنبال کردن
مایکی : هی کنچین
دراکن : ها ؟
مایکی : می خوام میا رو بیارم تو گنگ * لبخند
دراکن : ..... باشه * لبخند
۵.۴k
۰۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.