p3
p3
انچه گذشت : ا/ت برای عکاسی تو کمپانی هایب قبول شد
ویو ا/ت
داشتم تلوزیون میدیدم که گوشیم زنگ خورد رفتم برش داشتم دیدم شماره الیناعه ، جواب دادم
ا/ت : الو سلام
الینا: سلام بیا دم در بستنی قیفی گرفتم بیا بخور بعد بریم قدم بزنیم
ا/ ت : عههه مرسیییی اومدمممم
سریع لباسمو پوشیدم و رفتم دم در
الینا : بفرما می خوری یا بخورم ؟
ا/ ت : مگه مرض دارم نخورم 😅
با هم رفتیم تو پارک و قدم زدیم و بستنی خوردیم . بعدشم باهم خداحافظی کردیم و اومدم خونه
_ساعت ۱۱ شب
خوابم نمیومد واسه همین با اهنگ فیک لاو دنس رفتم و فیلم گرفتمو گذاشتم تو پیجم ( همچی ا/ت خوبه دنس صداش تو همه چی خوبه مث پسرا)
ساعت ۱۲ و نیم شده بود داشتم میمردم از خوشحالی بالاخره ارزوم داشت براورده می شد میتونستم تو کمپانی هایب کار کنم البته این یکی از ارزوهامه وقتی به دوستام گفتم باورشون نمیشد...از ذوق خوابم نمی برد ولی نفهمیدم چیشد که یدفه خوابم برد
_صبح ساعت ۶
ویو ا/ت
شانس اوردم برای اماده شدنم وقت بود ، سریع صبونه خوردم و رفتم حمام وقتی برگشتم ۶:۴۰ شده بود. روتین موهامو انجام دادم و لباسی که دیشب گذاشته بودم رو کاناپه رو برداشتن و پوشیدم و یکم ارایش کردم و راه افتادم به سمت کمپانی
به موقع رسیدم،.....عین یه رویا بود برام.....😍🥲 آه خودمو نیشگون گرفتمو رفتم طبقه ۸ اخرین طبقه که دفتر مدیر تو اون طبقه بود ، در زدم و رفتم تو و احترام گذاشتم
ا/ ت : خوشحام می بینمتون اقای مدیر
مدیر : سلام بشین تا بهت توضیح بدم
نشستم و مدیر شروع کرد
مدیر : طبقه ۱ مال تمرین گروهاس و طبقه دوم مال رختکنشون ( حال ندارم بجای طبقه ط رو میزارم) ط ۳ مال عکاس و ادیتور هاست که کار تو اونجا هست ط ۴ کارگردان تهیه کننده و صدا بردار و فیلم بردار اونجا هستن . ط ۵ تدارکات هست ط ۶ مدیریت که تمام برنامه ها اونجاست ط ۷ مال رختکن کارکنان هست و ط ۸ هم اتاق منه.....
_
اس دو ا/ت
اس سه الینا
اس چهار لباس ا/ت برای بیرون رفتن با الینا
اس پنج روتین موی ا/ت
اس شیش و هفت لباس ا/ت برای کمپانی
انچه گذشت : ا/ت برای عکاسی تو کمپانی هایب قبول شد
ویو ا/ت
داشتم تلوزیون میدیدم که گوشیم زنگ خورد رفتم برش داشتم دیدم شماره الیناعه ، جواب دادم
ا/ت : الو سلام
الینا: سلام بیا دم در بستنی قیفی گرفتم بیا بخور بعد بریم قدم بزنیم
ا/ ت : عههه مرسیییی اومدمممم
سریع لباسمو پوشیدم و رفتم دم در
الینا : بفرما می خوری یا بخورم ؟
ا/ ت : مگه مرض دارم نخورم 😅
با هم رفتیم تو پارک و قدم زدیم و بستنی خوردیم . بعدشم باهم خداحافظی کردیم و اومدم خونه
_ساعت ۱۱ شب
خوابم نمیومد واسه همین با اهنگ فیک لاو دنس رفتم و فیلم گرفتمو گذاشتم تو پیجم ( همچی ا/ت خوبه دنس صداش تو همه چی خوبه مث پسرا)
ساعت ۱۲ و نیم شده بود داشتم میمردم از خوشحالی بالاخره ارزوم داشت براورده می شد میتونستم تو کمپانی هایب کار کنم البته این یکی از ارزوهامه وقتی به دوستام گفتم باورشون نمیشد...از ذوق خوابم نمی برد ولی نفهمیدم چیشد که یدفه خوابم برد
_صبح ساعت ۶
ویو ا/ت
شانس اوردم برای اماده شدنم وقت بود ، سریع صبونه خوردم و رفتم حمام وقتی برگشتم ۶:۴۰ شده بود. روتین موهامو انجام دادم و لباسی که دیشب گذاشته بودم رو کاناپه رو برداشتن و پوشیدم و یکم ارایش کردم و راه افتادم به سمت کمپانی
به موقع رسیدم،.....عین یه رویا بود برام.....😍🥲 آه خودمو نیشگون گرفتمو رفتم طبقه ۸ اخرین طبقه که دفتر مدیر تو اون طبقه بود ، در زدم و رفتم تو و احترام گذاشتم
ا/ ت : خوشحام می بینمتون اقای مدیر
مدیر : سلام بشین تا بهت توضیح بدم
نشستم و مدیر شروع کرد
مدیر : طبقه ۱ مال تمرین گروهاس و طبقه دوم مال رختکنشون ( حال ندارم بجای طبقه ط رو میزارم) ط ۳ مال عکاس و ادیتور هاست که کار تو اونجا هست ط ۴ کارگردان تهیه کننده و صدا بردار و فیلم بردار اونجا هستن . ط ۵ تدارکات هست ط ۶ مدیریت که تمام برنامه ها اونجاست ط ۷ مال رختکن کارکنان هست و ط ۸ هم اتاق منه.....
_
اس دو ا/ت
اس سه الینا
اس چهار لباس ا/ت برای بیرون رفتن با الینا
اس پنج روتین موی ا/ت
اس شیش و هفت لباس ا/ت برای کمپانی
۵.۶k
۳۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.