20

ات ویو از ماشین اومدیم بیرون و من رفتم خونه لباس راحتی پوشیدم و خوراکی برداشتم و نشستم رو کاناپه و شروع ه کرکردم به فیلم دیدن که یهو گوشیم زنگ خورد
+الو
فلانی:خانم هیونگ؟
+بله خوم هستم
فلانی :منو شناختین
+نه متاسفانه به جا نیاوردم
فلانی:منم ات انجلا
+واییییی انجلا خودتی
انجلا :اره
بعد از کلی حرف زدن
انجلا:ات سایتو نگاه کردی
+نه براچی مگه منکه قبول نمیشم تازه سرم هم خیلی شلوغه
انجلا:ات تو بهترین نمره رو اوردی
+واتتتتتتتتت(ات و انجلا صمیمی هستن)
انجلا :ات تو از فردا میتونی بری دانشگاه و تدریس کنی
+ اما من هنوز خودم دانشگاه نرقتم و مدرک ندارم تازه 17 سالمه
اصلا وقت نمیکنم
انجلا:باید وقت کنی این موقعیت فقط برای توعه که بتونی توی بهترین دانشگاه کره معلمی کنی تازه نمیدونی حقوقش چقدره
راه حلش اینکه فقط توی مدت کم درس بخونی اونجوری بهترین مدرک رو میگیری و میتونی تدریس هم کنی
+پششمامم من هنوز باور نمیکنم
انجلا: باور کن راستی فردا خونه ای
+اره خونه ام ولی بریم کافه یا ی جای دیگه

خب بچه ها قضیه اینه که ات قبل از ازدواج کنه یه ازمون داده بود که بتونه بعد از گرفتن مدرک داخل دانشگاه بزرگ کره درس بخونه و کسی که بهترین نمره رو بیاره میتونه اونجا تدریس کنه و همونجا مدرک بگیره ات هم که نمیدونست بهترینه ،داخل ازمون شرکت و قبول شد