دروغ به توان عشق پارت ۸
جونگ کوک بلند شد رفت برگه رو تحویل معلم بده منم یه چیزایی رو شر هم کردم برگه رو به معلم دادم ...
نشستم سرجام به جونگ کوک پیش پیش کردم نگاهم کرد گفتم : هوم ممنون برای دیشب
سری تکون داد چه مغرور ولی جدن کاشکی دوست پسرم بود آه زنگ تفریح خورد رفتیم با اکیپمون که یهو لی وان به سمتم آمد گفت تو و جونگ کوک برو سمت دفتر مدیر کارتون داره .... آه این لعنتی دیگه چیکار داره من که کار بدی نکردم ....
استرسی توی وجودم رفت ای بابا اروم بخ سمت آتا مدیر قدم برداشتم رسیدم به در در زدم مدیر : بیا تو
رفتم داخل دیدم جونگ کوکم هست
ا/ ت : امم خانم جئون کاری داشتین
مدیر : خب به تو جونگ کوک گفتم بیاین ...
ا/ ت معلمت ازت راضی نبود برای این امتحان ترمت
گفتم : آه بله خانم مدیر من وقت نکردم بخونم
مدیر : خب دلیل دوم که گفتم جونگ کوک بیاد روزی دوساعت باهات کار کن
منو جونگ کوک باهم یکسان گفتیم : بووووو
جونگ کوک : آه مادر خیلی خب من مشکلی ندارم ....
پشمام یعنی مدیر مادرشه وای نه حتما باید ازش بپرسم که مدیر چشم غره ای رفت که که ......
لایک حمایت کنید .
نشستم سرجام به جونگ کوک پیش پیش کردم نگاهم کرد گفتم : هوم ممنون برای دیشب
سری تکون داد چه مغرور ولی جدن کاشکی دوست پسرم بود آه زنگ تفریح خورد رفتیم با اکیپمون که یهو لی وان به سمتم آمد گفت تو و جونگ کوک برو سمت دفتر مدیر کارتون داره .... آه این لعنتی دیگه چیکار داره من که کار بدی نکردم ....
استرسی توی وجودم رفت ای بابا اروم بخ سمت آتا مدیر قدم برداشتم رسیدم به در در زدم مدیر : بیا تو
رفتم داخل دیدم جونگ کوکم هست
ا/ ت : امم خانم جئون کاری داشتین
مدیر : خب به تو جونگ کوک گفتم بیاین ...
ا/ ت معلمت ازت راضی نبود برای این امتحان ترمت
گفتم : آه بله خانم مدیر من وقت نکردم بخونم
مدیر : خب دلیل دوم که گفتم جونگ کوک بیاد روزی دوساعت باهات کار کن
منو جونگ کوک باهم یکسان گفتیم : بووووو
جونگ کوک : آه مادر خیلی خب من مشکلی ندارم ....
پشمام یعنی مدیر مادرشه وای نه حتما باید ازش بپرسم که مدیر چشم غره ای رفت که که ......
لایک حمایت کنید .
۱۲۵.۳k
۰۶ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.