فیک ران part 33
ا/ت: با قیافه ی ودف زده ی اما رو بهرو شدم...
اما: ا/تتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت واییییییییی تو زنده ایییییی؟؟؟؟؟ وای گلبممم وای صب کن تکون نخوریااااااااااااااااااااااا ....هیچکی تکرار میکنم هیچکی از دستت اصبانی نیس فقط نگرانتن...
ا/ت: منظورت از نگران چیه؟ توضیح میدی؟
اما: همه نگرانت بودن و اینکه تو...ببینم اصن اونا میدونن؟ تو اصن چطوری؟
ا/ت: نههههههه نمیدونننن و نباید بدونننننننننننن....پارمممم میکننننننن پارهههههههههه..تازه من تمان شب اصن نمیدونستم تو کودوم دار و درختی خابیدمممم صدایه اون بادمجونه مو کوتاه رو شنیدم اومدم فرار کردم...امااااااااااااااا به هیچکی نگوووووو تورو خودااااااااااااااااا باشههههههههه؟
اما: اما اونا دارن اون بیرون دنبال تو میگردن...از 2 صب تاحالا دارن دنبالت میگردن...! نمیشه ککککککککههههه باید بگیمممم بهشوننننننننننننننننننننن ... اونا رحم کننن اون سنجو حتمن یه لگدو بهت میزنههههههه
ا/ت: ناااااااااااااااااااااااا یه ساعت دیگه بهشون بگووووووووووووووو..!
اما: اصن چرا فرار کردیییییییی اون اذیتت کردددددد فرارررر چراااا کردییییییییییییی؟؟؟؟؟
ا/ت: خو اگه بر میگشتم اون بادمجونه متحرک منو پیدا میکنهههههه...
اما: بیا یه کاری کنیم..ببین هم من به چیزی ک میخام میرسم ...هم تو خب؟
ا/ت: وایییی باشهههه
اما: خب...
ویو سانزو:
سانزو: وای بسه دیگههههههه دارم میمیرممممم پاهام دارع از جا در میاد...! میفهمی چی میگم؟
سنجو: خفه شوووووو بزار رویه موضوع اصلی تمرکز کنیم...اینکه ا/ت به تو علاقهمند بشه..
سانزو: ببین دختره ی سلیطه الان موضوع اصلیه ما اینه ک ا/ترو پیدا کنیم..فهمیدییییییییییییییی
سنجو: ببند اون دهنه گوشادتوووووووو
ران: واااااایییییییییییییییییییییییییییییییییی خدااااااااااااا دیگه خسه شدممممممممم دست و پاهام نمیگنجنننننن دیگهههههه کودوم گوری هستی ا/تیه پدصگگگگگگگگگگگگگ دیگه نمیکشممممم از دستتتتتتتتتتتتتتتتتت پیدات کنم اول یکی میزنم وسط فرق سرتتتتتتتتتتتتتتتت فهمیدددددیییییییییییییی
سنجو: من احساس میکنم این ران داره هی نزدیک تر میشه به ما...میفهمی؟ من همچین حسی دارم...
سانزو: بیا پشتمونو یه چک کنیم...
*بر میگردن*
سنجو:*جیغغغغغ* ران قیافت چرا عین معتادا شده؟ دماغت چرا اینطوریه؟ موهاتتتت این شاخه ها و برگا چیه؟*برداشتن یه شاخه از توی موهاش*
ران: قیافم بخاطر بی خابیه...دماغم بخاطر این داداشه الدنگت ک مشت کوبید تو دماغم اینطوری شده...و این شاخه ها هم بخاطر اینه که یه بار این داداشت هلم داد یه بار از دستش فرار میکردم رفتم تودرختا یه بارم ندیدم چیزیو رفتم تو درختا
*بنظرتون نقشه اما چیه؟
اما: ا/تتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت واییییییییی تو زنده ایییییی؟؟؟؟؟ وای گلبممم وای صب کن تکون نخوریااااااااااااااااااااااا ....هیچکی تکرار میکنم هیچکی از دستت اصبانی نیس فقط نگرانتن...
ا/ت: منظورت از نگران چیه؟ توضیح میدی؟
اما: همه نگرانت بودن و اینکه تو...ببینم اصن اونا میدونن؟ تو اصن چطوری؟
ا/ت: نههههههه نمیدونننن و نباید بدونننننننننننن....پارمممم میکننننننن پارهههههههههه..تازه من تمان شب اصن نمیدونستم تو کودوم دار و درختی خابیدمممم صدایه اون بادمجونه مو کوتاه رو شنیدم اومدم فرار کردم...امااااااااااااااا به هیچکی نگوووووو تورو خودااااااااااااااااا باشههههههههه؟
اما: اما اونا دارن اون بیرون دنبال تو میگردن...از 2 صب تاحالا دارن دنبالت میگردن...! نمیشه ککککککککههههه باید بگیمممم بهشوننننننننننننننننننننن ... اونا رحم کننن اون سنجو حتمن یه لگدو بهت میزنههههههه
ا/ت: ناااااااااااااااااااااااا یه ساعت دیگه بهشون بگووووووووووووووو..!
اما: اصن چرا فرار کردیییییییی اون اذیتت کردددددد فرارررر چراااا کردییییییییییییی؟؟؟؟؟
ا/ت: خو اگه بر میگشتم اون بادمجونه متحرک منو پیدا میکنهههههه...
اما: بیا یه کاری کنیم..ببین هم من به چیزی ک میخام میرسم ...هم تو خب؟
ا/ت: وایییی باشهههه
اما: خب...
ویو سانزو:
سانزو: وای بسه دیگههههههه دارم میمیرممممم پاهام دارع از جا در میاد...! میفهمی چی میگم؟
سنجو: خفه شوووووو بزار رویه موضوع اصلی تمرکز کنیم...اینکه ا/ت به تو علاقهمند بشه..
سانزو: ببین دختره ی سلیطه الان موضوع اصلیه ما اینه ک ا/ترو پیدا کنیم..فهمیدییییییییییییییی
سنجو: ببند اون دهنه گوشادتوووووووو
ران: واااااایییییییییییییییییییییییییییییییییی خدااااااااااااا دیگه خسه شدممممممممم دست و پاهام نمیگنجنننننن دیگهههههه کودوم گوری هستی ا/تیه پدصگگگگگگگگگگگگگ دیگه نمیکشممممم از دستتتتتتتتتتتتتتتتتت پیدات کنم اول یکی میزنم وسط فرق سرتتتتتتتتتتتتتتتت فهمیدددددیییییییییییییی
سنجو: من احساس میکنم این ران داره هی نزدیک تر میشه به ما...میفهمی؟ من همچین حسی دارم...
سانزو: بیا پشتمونو یه چک کنیم...
*بر میگردن*
سنجو:*جیغغغغغ* ران قیافت چرا عین معتادا شده؟ دماغت چرا اینطوریه؟ موهاتتتت این شاخه ها و برگا چیه؟*برداشتن یه شاخه از توی موهاش*
ران: قیافم بخاطر بی خابیه...دماغم بخاطر این داداشه الدنگت ک مشت کوبید تو دماغم اینطوری شده...و این شاخه ها هم بخاطر اینه که یه بار این داداشت هلم داد یه بار از دستش فرار میکردم رفتم تودرختا یه بارم ندیدم چیزیو رفتم تو درختا
*بنظرتون نقشه اما چیه؟
۱۸.۵k
۲۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.