چیزے بـہ او گـ؋ـتم؛ خندید و بین خنده هایش گـ؋ـت: «دیوونه!
چیزے بـہ او گـ؋ـتم؛ خندید و بین خندههایش گـ؋ـت: «دیوونه!» و باز خندید.
می خواستم بگویم خب مگر می شود ؋ـرد عاقل صداے خندهها ے تو را بشنود و از سر ذوق دیوانـہ نشود؟
ولے سڪوت ڪردم،
دیوانگے را ترجیح دادم بـہ قطع ڪردن ریتم خندههاے شیرینش؛
و من دیوانـہ شدم، دیوانهے او
می خواستم بگویم خب مگر می شود ؋ـرد عاقل صداے خندهها ے تو را بشنود و از سر ذوق دیوانـہ نشود؟
ولے سڪوت ڪردم،
دیوانگے را ترجیح دادم بـہ قطع ڪردن ریتم خندههاے شیرینش؛
و من دیوانـہ شدم، دیوانهے او
۱.۲k
۱۸ فروردین ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.