مونالیزا پارت ۱۴
و قلم هارا به دست تهیونگ داد
تهیونگ خواست برگردد که به پیش پسر برود که تا رویش برگشت چهره ی پسر جلویش نمایان شد
+واایییی ترسیدم امروز همه قصد سکته دادن منو دارن
پسر اخمی کرد
_تو منو تنها گذاشتیییییی
+اوووو ببخشید باید قلممو میگرفتم
_دزد بود؟
+نه دوستم بود
_بچه بود
+آره ولی خیلی همسن های منو تو مثل این بچه درک و فهمشون زیاد نیست
_هوم قبول دارم بچه ها خیلی بیشتر از بزرگتر ها میفهمن
+خیلی خب بریم ادامه بدیم
.....
+وایی یعنی نمیتونی یه لبخند عادی بزنی؟
اینجوری خیلی تابلوئه که من مجبورت کردم بخندی
_دارم سعیمو میکنمممم خببببب مثل اینکه یادت رفته تو منو نشوندی رو این صندلی نگفتم که بیا منو نقاشی کن
و صورتش را برگرداند
+ایییششش خیلی خب قهر نکن
رویش را برنگرداند مثل اینکه به او برخورده بود
تهیونگ به سمت صندلی رفت که از اون طلب بخشش کند
که پایش پیچ خورد
و روی صندلی افتاد
صندلی و پسر رویش بر زمین افتادند و تهیونگ هم بر روی پسر
........
لایک ؟
پارت بعدی؟
تهیونگ خواست برگردد که به پیش پسر برود که تا رویش برگشت چهره ی پسر جلویش نمایان شد
+واایییی ترسیدم امروز همه قصد سکته دادن منو دارن
پسر اخمی کرد
_تو منو تنها گذاشتیییییی
+اوووو ببخشید باید قلممو میگرفتم
_دزد بود؟
+نه دوستم بود
_بچه بود
+آره ولی خیلی همسن های منو تو مثل این بچه درک و فهمشون زیاد نیست
_هوم قبول دارم بچه ها خیلی بیشتر از بزرگتر ها میفهمن
+خیلی خب بریم ادامه بدیم
.....
+وایی یعنی نمیتونی یه لبخند عادی بزنی؟
اینجوری خیلی تابلوئه که من مجبورت کردم بخندی
_دارم سعیمو میکنمممم خببببب مثل اینکه یادت رفته تو منو نشوندی رو این صندلی نگفتم که بیا منو نقاشی کن
و صورتش را برگرداند
+ایییششش خیلی خب قهر نکن
رویش را برنگرداند مثل اینکه به او برخورده بود
تهیونگ به سمت صندلی رفت که از اون طلب بخشش کند
که پایش پیچ خورد
و روی صندلی افتاد
صندلی و پسر رویش بر زمین افتادند و تهیونگ هم بر روی پسر
........
لایک ؟
پارت بعدی؟
۱.۸k
۰۵ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.